بخشی از سخنرانى رهبری در دیدار با اعضاى جامعه ى روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز تهران، علما و ائمه ى جماعت و جامعه ى وعاظ تهران و اعضاى شوراى هماهنگى سازمان تبلیغات اسلامى، در آستانه ى ماه محرّم
۱۱/ ۰۵/ ۱۳۶۸
در مورد مسأله ى محرّم و عاشورا، باید بگویم که روح نهضت ما و جهت گیرى کلى و پشتوانه ى پیروزى آن، همین توجه به حضرت ابى عبد اللّه (علیه الصّلاه و السّلام) و مسائل مربوط به عاشورا بود. شاید براى بعضیها، این مسئله قدرى ثقیل به نظر برسد؛ لیکن واقعیت همین است. هیچ فکرى- حتّى در صورتى که ایمان عمیقى هم با آن همراه باشد نمى توانست توده هاى عظیم میلیونىِ مردم را آنچنان حرکت بدهد که در راه انجام آنچه احساس تکلیف مى کردند، در انواع فداکارى ذره ایى تردید نداشته باشند.
اساساً مادامى که ایمان، با محبت و عشق عمیق و رنگ و بوى پیوند عاطفى همراه نباشد، کارایى لازم را ندارد. محبت است که در مقام عمل و تحرک- آن هم در حد بالا- به ایمان کارایى مى بخشد. بدون محبت نمى شد ما نهضت را به پیش ببریم. بالاترین عنوان محبت- یعنى محبت به اهل بیت- در تفکر اسلامى، در اختیار ماست. اوج این محبت، در مسأله ی کربلا و عاشورا و حفظ یادگارهاى گرانبهاى فداکارى مردان خدا در آن روز است که براى تاریخ و فرهنگ تشیع، به یادگار گذاشته شده است.
در آن روزهایى که مسائل اسلامى، با دیده اى نو مطرح مى شد و جاذبه هاى خوبى هم داشت و براى کسانى که با دین و اسلام سروکار زیادى نداشتند، موضوع مبارکى هم بود و گرایشهاى نو در تفکر اسلامى، چیز بدى نبود- بلکه براى عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخیره محسوب مى شد- یک گرایش شبه روشنفکرانه به وجود آمده بود که ما بیاییم مسائل ایمانى و اعتقادى اسلام را از مسائل عاطفى و احساسى- از جمله مسائل مربوط به عاشورا و روضه خوانیها و گریه- جدا کنیم!!
شاید بسیارى در آن روزها بودند که با توجه به اینکه در ماجراى ذکر عاشورا و روایت فداکارى ابا عبد اللّه (علیه الصّلاه و السّلام) چیزهایى وارد شده بود و احیاناً به شکلهاى تحریف آمیزى بیان مى شد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشد مى کرد؛ لیکن در صحنه ى عمل، ما بوضوح دیدیم که تا وقتى این مسئله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمى و علنى و در چارچوب قضایاى عاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدى و واقعى انجام نگرفت.
در دو فصل، امام (ره) مسأله ى نهضت را به مسأله ى عاشورا گره زدند: یکى در فصل اول نهضت- یعنى روزهاى محرّم سال ۴۲- که تریبون بیان مسائل نهضت، حسینیه ها و مجالس روضه خوانى و هیئات سینه زنى و روضه ى روضه خوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبى شد و دیگرى، فصلِ آخر نهضت- یعنى محرّم سال ۵۷- بود که امام (ره) اعلام فرمودند: «ماه محرّم گرامى و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند». ایشان، عنوان این ماه را ماه پیروزى خون بر شمشیر قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظیم عمومى و مردمى به وجود آمد؛ یعنى ماجراى نهضت که روح و جهت حسینى داشت، با ماجراى ذکر مصیبت حسینى و یاد امام حسین (ع) گره خورد.
این، در مقام عمل بود. در مقام تبلیغ و واقع و ثبوت هم که مطلب روشن است. حرکت امام حسین (ع) براى اقامه ى حق و عدل بود: «إنّما خرجت لطلب الإصلاح فی أمّه جدّی أرید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنکر …». در زیارت اربعین که یکى از بهترین زیارات است، مى خوانیم: «و منح النّصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضّلاله» آن حضرت در بین راه، حدیث معروفى را که از پیامبر (ص) نقل کرده اند، بیان مى فرمایند: «ایها النّاس انّ رسول اللّه صلّى الله علیه و آله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلًّا لحرم اللّه ناکثا لعهد اللّه مخالفا لسنه رسول اللّه صلّى الله علیه و آله و سلم یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على الله ان یدخله مدخله»
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نیز گفتارى که در باره ى آن بزرگوار از معصومین رسیده است، این مطلب را روشن مى کند که غرض، اقامه ى حق و عدل و دین خدا و ایجاد حاکمیت شریعت و برهم زدن بنیان ظلم و جور و طغیان بوده است. غرض، ادامه ى راه پیامبر اکرم (ص) و دیگر پیامبران بوده است که: «یا وارث آدم صفوه الله یا وارث نوح نبىّ اللّه …» (۱۵۰) و معلوم است که پیامبران هم براى چه آمدند: «لیقوم النّاس بالقسط» اقامهى قسط و حق و ایجاد حکومت و نظام اسلامى.
آنچه که نهضت ما را جهت مى داد و امروز هم باید بدهد، دقیقاً همان چیزى است که حسین بن على (علیه السّلام) در راه آن قیام کرد. ما امروز، براى شهداى خود که در جبهه هاى گوناگون و در راه این نظام و حفظ آن، به شهادت مى رسند، با معرفت عزادارى مى کنیم. آن شهید و جوانى که یا در جنگ تحمیلى و یا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسیده، هیچ شبه ایى براى مردم ما وجود ندارد که این شهید، شهید راه همین نظام است و براى نگه داشتن و محکم کردن ستونهاى همین نظام و انقلاب، به شهادت رسیده است؛ در حالى که وضع شهداى امروز، با شهداى کربلا که در تنهایى و غربت کامل قیام کردند و هیچکس آنها را به پیمودن این راه تشویق نکرد، بلکه همه ى مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع مى کردند، متفاوت است. درعین حال، ایمان و عشقشان آنچنان لبریز بود که رفتند و غریبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسیدند. وضع شهداى کربلا، با شهدایى که تمام دستگاههاى تبلیغى و مشوقهاى جامعه به آنها مى گوید بروید و آنها هم مى روند و به شهادت مى رسند، فرق دارد. البته این شهید، شهید والامقامى است؛ اما او چیز دیگرى است.
ما که امروز این نظام اسلامى را لمس مى کنیم و برکات آن را از نزدیک مى بینیم، بیشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسینى (علیهالسّلام) و معناى آن را درک مى کنیم و باید بکنیم. آن بزرگوار، براى چنین چیزى حرکت کرد. آن بزرگوار، براى همین قیام کرد که رژیمهاى فاسد و مخرّب انسان و دین و ویرانگر صلاح، در جامعه نباشند و نظام اسلامى و الهى و انسانى و مبنى بر صلاح، در جامعه استقرار پیدا کند. البته، اگر آن نظام در زمان آن بزرگوار و یا در زمان ائمه ى بعدى (علیهم السّلام)- که معصومند و به منبع وحى متصلند- تحقق پیدا مى کرد و آنها در رأس آن نظام قرار مى گرفتند، طبیعى است که وضعشان با ما متفاوت بود. درعین حال، هیکل و هندسه ى قضیه، یکى است و آنها هم براى همینطور نظامى، حرکت مى کردند. حالا این یک بحث طولانى است که نمى خواهم در اینجا وارد آن بشوم که آیا ائمه (علیهم السّلام) براى ایجاد نظام اسلامى، عزم جدى داشتند یا کار آنها صرفاً به عنوان سرمشق بود.
آنچه که از روایات مربوط به زندگى ائمه (علیهم السّلام) به دست مى آید و شواهد زیادى بر آن وجود دارد، این است که ائمه (علیهم السّلام) جداً مى خواستند نظام اسلامى به وجود آورند. این کار- آن طور که تصور مى شود- با علم و معرفت امام منافات ندارد. آنها واقعاً مى خواستند نظام الهى برقرار کنند. اگر برقرار مى کردند، تقدیر الهى همان بود. تقدیر الهى و اندازه گیرى ها در علم پروردگار، با شرایط گوناگون اختلاف پیدا مى کند که حالا این موضوع را بحث نمى کنیم. اجمالًا، در اینکه حرکت آنها براى این مقصود بوده است، شکى نیست. ما امروز، به برکت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحیه ى آن نهضت، در جامعه ى خودمان این نظام را به وجود آورده ایم. اگر در جامعه ى ما، عشق به امام حسین (ع) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود، معلوم نبود که نهضت با این فاصله ى زمانى و با این کیفیتى که پیروز شد، به پیروزى مى رسید. این، عامل فوق العاده مؤثرى در پیروزى نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفى که حسین بن على (علیه السّلام) قیام کرده بودند، از این عامل حد اکثر استفاده را کردند.
امام (ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفکرمآبانه ى قبل از پیروزى انقلاب را که در بره هاى از زمان رایج بود، از بین بردند. ایشان، جهت گیرى سیاسىِ مترقىِ انقلابى را با جهت گیرى عاطفى در قضیه ى عاشورا پیوند و گره زدند و روضه خوانى و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این، یک کار زاید و تجملاتى و قدیمى و منسوخ در جامعه ى ما نیست؛ بلکه لازم است و یاد امام حسین و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار- چه به صورت روضه خوانى و چه به شکل مراسم عزادارى گوناگون- باید به شکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهنده ى دلها، در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قوى تر هم بشود. ایشان، بارها بر این مطلب تأکید مى کردند و عملًا هم خودشان وارد مى شدند.
ما در آستانه ى محرّمِ انقلاب و محرّمِ امام حسین (ع) که یکى از محصولات آن نهضت، نظام جمهورى اسلامى است، قرار داریم. محرّمِ دوران انقلاب، با محرّمهاى قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. این محرّمها، محرّمهایى است که در آن، معنا و روح و جهت گیرى، واضح و محسوس است. ما نتایج محرّم را در زندگى خود مى بینیم. حکومت و حاکمیت و اعلاى کلمه ى اسلام و ایجاد امید به برکت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرّم است.
ما در دوران خود، محرّم را با محصول آن، یکجا داریم. با این محرّم، بایستى چگونه رفتار کنیم؟ پاسخ این است که ما معممان، همه ى علماى دین، همه ى مبلّغان و همه ى ذاکران، باید مسأله ى عاشورا و مصایب حسین بن على (علیهالسّلام) را به صورت یک مسأله ى جدى و اصلى و به دور از شعار، مورد توجه قرار بدهیم. واقعاً اگر بخواهیم این مسئله را جدى بگیریم، راهش چیست؟
اولین شرط این است که ما حادثه را از پیرایه هاى مضر خالى کنیم. چیزهایى وجود دارد که اگرچه پیرایه است، اما نه مضر و نه حتّى دروغ است. همه ى کسانى که بخواهند با بیان هنرى، حادثه ایى را ترسیم کنند، فقط متن حادثه را نمى گویند. وقتى شما مى شنوید که در شرایط خاصى، سخنى از زبان کسى خارج شده، مى توانید احساسات آن گوینده ى سخن را هم حدس بزنید. این، یک چیز قهرى است. اگر در بیابانى و در مقابل لشکریانى، انسانى حرفى بر زبان جارى مى کند، بسته به اینکه آن حرف چه باشد- دعوت و التماس و تهدید و …- قاعدتاً حالاتى در روح و ذهن این گوینده وجود دارد که این براى شنونده ى عاقل، قابل حدس است و براى گوینده ى هنرمند نیز قابل بیان مى باشد. گفتن اینها، اشکالى ندارد.
ما وقتى بخواهیم حالات امام و اصحابش (علیهم السّلام) را در روز و شب عاشورا- آن مقدارى که در کتب معتبره خواندیم و یافتیم- بیان کنیم، قهراً خصوصیات و ملابساتى دارد. فرض کنید سخنى را که امام (ع) با یارانش در شب عاشورا گفته است، مى توانید با این خصوصیات بیان کنید: در تاریکى شب و یا در تاریکى غم انگیز و حزن آور آن شب و از این قبیل. این پیرایه ها، نه مضر و نه دروغ است؛ اما بعضى از پیرایه ها دروغند و بعضى از نقلها خلاف مى باشند و حتّى آنچه که در بعضى از کتابها نوشته شده است، مناسب شأن و لایق مفهوم و معناى نهضت حسینى نیست. اینها را بایستى شناخت و جدا کرد.
بنابراین، اولین مسئله این است که ما حادثه را خالص کنیم و آن حادثه ى خالص شده و دقیق و متقن را، به انواع بیان هاى هنرى- از شعر و نثر و سبک روضه خوانى که خودش یک سبک هنرى مخصوصى است- بیامیزیم. این کار، اشکالى ندارد و مهم است. ما باید این کار را بکنیم. کسانى که در این رشته متصلّب و واردند، باید این کار را انجام بدهند. اگر ما از حادثه ى عاشورا، مثلًا «لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضّلاله» را بیان کردیم- که امروز معنا و مفهوم آن براى ما روشن است- ولى آن معنا و مفهوم را نقض کرد و با آن مخالف و مغایر بود؛ این کار، خدمت به مرام حسینى و حادثه ى عاشورا نیست. ما باید حادثه را خالص کنیم و سپس ابعاد مختلف آن را براى مردم تشریح نماییم.
من نمى خواهم به آقایان علما و مبلّغان و گویندگان و ذاکران محترم و همه ى جمع ما که اهل منبر و روضه و بیان مصایب و محامد سیّدالشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) هستیم، مطلبى را در آن زمینه ها مطرح بکنم؛ ولى به طور کلى باید بگویم که این حادثه- به عنوان پشتوانه ى نهضت و انقلاب- باید آبرومند و پرتپش و پرقدرت باقى بماند. اگر برخورد امروز ما با این حادثه، مثل روضه خوانى باشد که در پنجاه سال قبل برخورد مى کرد- یعنى چیزى را در جایى مى دید و مثلًا برحسب احتمال ذهنى، آن را ترجیح مى داد و نقل مى کرد و مؤمنین را مى گریاند و هم آنها و هم خود او به ثواب مى رسیدند- ممکن است به حادثه ضرر بزنیم.
امروز این حادثه، پشتوانه ى یک نهضت است. اگر امروز به ما بگویند ریشه ى این نهضتى که به وجود آورده اید، کجاست؟ ما مىگوییم: ریشه اش پیامبر و امیر المؤمنین و امام حسین (علیهم السّلام) است. امام حسین کیست؟ کسى است که این حادثه را به وجود آورده و در تاریخ از او نقل شده است. پس این حادثه، پشتوانه ى این نهضت است. اگر ما ندانسته و بى توجه و از روى سهل انگارى، حادثه را با چیزهایى که جزو آن نیست، مشوب کردیم، به آن حادثه و نیز به انقلابى که ناشى از آن حادثه است، خدمت نکرده ایم.
دیدگاه بگذارید