حرارتی از جنس آتش
باز این چه شورش است که در اربعین توست |
باز این چه ماتم است که دلها غمین توست |
زوار اربعین تو ایمانشان سر است |
ایمان علامتی است که در اربعین توست |
موکب به موکب از تو فقط حرف می زنند |
این شور و عشق و زلزله ی آتشین توست |
در قتل تو حرارتی از جنس آتش است |
شوق زیارت تو الفبای دین توست |
سمعا و طاعتا به لب هر چه زائر است |
اهلا و مرحبا به زبان آفرین توست |
جمعیتی به یاری ات از جان گذشته اند |
این پاسخی به ناله ی هل من معین توست |
بنگر رباب ها، علی اصغر به روی دست |
بنگر هنوز حرمله ها در کمین توست |
با زائران خویش بگو عاقبت به خیر |
زیرا بهشت قطعه ای از سرزمین توست |
قافیه را به مادرتان هدیه می دهم |
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست |
سجده به سنگ می کنم و گریه می کنم |
چون یادگار زخم عمیق جبین توست |
شاعر:حجت الاسلام موحدی
دیدگاه بگذارید