موکب اربعین حسینی: توسعۀ انسانی در اربعین؛
بسم الله الرحمن الرحیم
صورتبندی یک تمدن، همواره در سطحی کلان و فراگیر رخ میدهد. در این سطحِ کلان نه فقط یک دین، بلکه ادیان متعدد، نه تنها یک مذهب، بلکه مذاهب گوناگون، و نه صرفا یک قوم و فرهنگ، بلکه اقوام و فرهنگهای مختلف نقش آفرینی میکنند. ملاتِ وحدت و چسبندگی این تنوع و تکثر و چندتایی انسان متعالی و انسانیت رشد یافته است که بسیار متفاوت از انسانگرایی و انسانمحوری (اومانیسم) است که در آن انسان به ساحت عُرف و دنیا تقلیل مییابد. در نگرش متعالی، نقش دین در ورود به جهان انسان و انسانها، ترقی و توسعه انسانیت انسان است. در واقع، با اتصال میان جهان انسانی با جهان الهی، دایرۀ وجود انسانی بازتر و گستردهتر شده و انسان در مقام انسان بودناش رشد مییابد. و این شاخص بسیار مهمی است در ارزیابی کارنامه ادیان در خدمت به حیات انسانی بشر. از این منظر، هر دینی که بتواند انسانیت را توسعه و تعمیق بخشد، او در رسالت الهیاش برحق بوده و در مأموریت تاریخیاش کارآمدی تمدنیِ بیشتری خواهد داشت. ازسوی دیگر هر میزان دین الهی کامل تر می شود و به دوره خاتمیت اش نزدیک تر می شود، بیشتر می تواند انسان را به مقام انسانی اش نزدیک تر سازد و بدین جهت مخاطب های بیشتر انسانی را مورد خطاب قرار بدهد.
اکنون به نظر میرسد، اعجاز الهی در «اربعین» دقیقا در همین شکوفایی انسانیت آنهم در بدترین شرایط انسانی تاریخ بشریت است. از این رو باید تأکید و تصریح کرد که اربعین را در سه سطح شیعی، اسلامی، و انسانی می توان طبقه بندی کرد که هیچ تزاحم و تعارضی بین این سه ساحت نیست. هر مقدار اربعین به منطق اهل بیت نزدیک تر می شود، اسلامی تر می شود، و هر میزان اسلامی تر می شود، انسانی تر می گردد.
هرچند گفته شده است که خاتمیت پیام الهی و ظهور پیامبر خاتم در بهترین شرایط تاریخی رخ داده است و رسول ختمی مرتبت پیام نهایی خداوند را زمانی به بشر ارزانی داشته است که زمینههای نور و روشنایی در میان بشریت ایجاد شده و رشد عقلی انسان در این دوره تاریخی به اوج کمال خود رسید، لیکن از منظری دیگر روشناییها همواره در پس تاریکیها بوجود آمد و اعجاز اسلام در خرق فرهنگی زمانه خود، در اوج ظلمات و تاریکی رخ داد و قرآن توانست از ظلمات محض، نوری ناب در آورد که «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحی الارض بعد موتها» (روم/۱۹). اکنون ظهور پدیده اربعین و ابعاد انسانی و شگفتانگیز آن نیز در عصر ظلمت و جاهلیت های مدرن که انسانیت در آن نه در مغز و محور بلکه در حاشیه قرار گرفته، رخ می نماید. این فرصت انسانی و اخلاقی نه تنها برای انسان مدرن، حتی برای انسان سنتی در عراق نیز که از آفت عرفی شدن و آلوده شدن به منافع مادی این زمانی و این مکانی رنج می برد، بسیار مغتنم و ارجمند است.
هرچند حقیقت اعجاز برانگیز اربعین پیش ازآنکه فعلِ انسان باشد فعل خداست و این دست خداست که پردههایی از حقایق نورانی برمیدارد و انسان دنیازده را با عالم های متعالی آشنا میکند و شاید باب توبه های تاریخی را به روی انسان امروز می گشاید؛ لیکن آدمی نیز با اختیار و خواسته اش می تواند از این نعمت بهره برده و آن را در زندگی روزمره اش نهادینه کند و راههای آسمان را به روی خود گشاده نگاه دارد.
برای حفظ ابعاد انسانی اربعین، باید نکاتی را همواره در نظر داشت:
- باید اربعین را فهم کرد، در مورد آن فکر کرد، و کُر انسانی آن را از ساحت ناخودآگاه عشیره ای در عراق به ساحت خودآگاه در مقیاس امت اسلامی درآورد. آگاهی بدین سرمایۀانسانی، اولا باید توسط نخبگان و متفکران و محققان رخ بدهد، و ثانیا این آگاهی بخشی باید در ساحت های آموزشی و پرورشی آنهم نه فقط در ایام اربعین، بلکه در تمام سال انجام یابد.
- تقلید و الگوبرداری از اربعین و فرهنگ مترقی عراقی ها در این ایام، هرگز نباید در سطح بماند و صرفا در تأسیس موکب های خدماتی باشد، بلکه باید روح انسانی، همزیستی، اخلاقی و معنوی اربعین مورد تقلید قرار بگیرد، و بیش از آنکه به فکر پذیرایی و احسان باشیم، باید بیش از همه به فکر احسان فرهنگی، ترویج فرهنگ انسانی، فرهنگ گذشت، فرهنگ خدمت، و فرهنگ نوکری به مردم در جامعه خود باشیم. به بیان دیگر، به جای تأکید بر ظواهر اربعین، باید اربعین را به مثابه روش دید و این روش را متناسب با هر قوم و فرهنگی تکثیر نمود.
- نکته دیگری که حائز اهمیت است، همان طور که زائران بیت الله الحرام برای انجام مناسک حج پیش از عزیمت، باید آموزش ببینند و روحانیت برای اعزام نفرات باید اشراف و نظارت داشته باشد، در اعزام به اجتماع عظیم اربعین نیز باید چنین آموزشی انجام گیرد، و اشراف فرهنگی از سوی سازمان روحانیت و یا بیوت مراجع عظام بوجود بیاید.
- در همین راستا، حضور مشترک مبلغان آموزش دیده از حوزه علمیه نجف و حوزه علمیه قم در حفظ و ترقی فرهنگ اربعین و مصونیت بخشی آن از آسیب های آیینی و قومی بسیار ضروری و تعیین کننده است. اربعین بدون مرجعیت و اربعین بدون رهبری دینی، ممکن است به یک اربعین سکولار تبدیل شود و این را باید دستگاه روحانیت جدی بگیرد و در آن به جد اندیشه کند و برنامه بریزد.
- اخیرا به وفور نوشته ها و یادداشت ها و گاه سمینارهایی در موضوع اربعین دیده می شود که بسیاری از آنها پشتوانه علمی و نظری لازم را ندارد. در این میان ممکن است کسانی از نخبگان، ایمان به اربعین داشته باشند و بخواهند امرِ ایمانی شان را تبدیل به یک تئوری و نظریه بکنند. اصل چنین عزمی بسیار پسندیده و بلکه یک ضرورت است، لیکن باید دانست که استخراج یک نظریه و قرائت های آکادمیک از اربعین، به یک شب و چند شب رخ نمی دهد، در این باره باید نخبگان وقت بگذارند، فکر کنند، مطالعه کنند تا بتوانند پرسش های نویی را مطرح کنند و پاسخ ها و چشم اندازه های جدیدی را ارائه نمایند. اگر چنین عزمی بوجود نیاید، بی تردید شرق شناسان در تفسیر و تعریف مقولاتِ مربوط به اربعین، مانند بسیاری از موضوعات دیگر، بر ما متفکران مسلمان پیشی خواهند گرفت. در این باره، یکی از خلاءهای جدید در اربعین پژوهشی، خلاءهای متدیک و روش شناختی است. نه جامعه شناسان و نه الهی دانان هنوز نمی دانند که اربعین را چگونه باید مطالعه کرد و چسان باید به تحلیل و تبیین آن نشست. ریشه بسیاری از خام اندیشی ها و افکار سطحی در فقدان روش های مربوط به «اربعین پژوهی» دارد.
- هرچند اربعین یک مدلی از جامعه توحیدی در وضعیت متکثر فرهنگی و قومی است، در عین حال این وضعیت متکثر فرهنگی در اربعین نباید وحدت و ماهیت حسینی را کم رنگ کند و ابعاد اسلامی در آن را به حاشیه براند. همان طور که اربعین یک هدف دارد، همان گونه که اربعین دارای یک روح واحدی است، و همان طور که در اربعین ارزش های انسانی واحدی موج می زند، همین طور باید بر اربعین زبان واحد و زبان اسلامی یعنی زبان عربی حاکم باشد. حضور مشترک اقوام بزرگ ترک و فارس و کرد و غیره نباید موجب شود که زبان مشترک اربعین پاره پاره شود. بی شک فرهنگ بزرگ ایرانیان و فرهنگ ریشه دار آذری ها و دیگر اقوام مختلف در نقاط مختلف دنیای اسلام، در نضج فرهنگ عشق و ایمان به حسین بن علی علیه السلام در اربعین اثرگذار خواهد بود، لیکن نباید این رنگارنگی و تنوع فرهنگی، به جلوه های توحیدی مسلمین و مومنین آسیب بزند.
- آخرین نکته اینکه، هنوز بسیاری از نخبگان و محققان مومن اربعین را تجربه نکرده اند. در واقع باید اذعان کرد هنوز اربعین غایبان بزرگی دارد که غیبت شان به نظرم فاقد توجیه معرفتی و توجیه فرهنگی است نرفتن به اربعین و احیانا انکار آن چیزی از عظمت اربعین را کم نخواهد کرد. این غیبت، ما نخبگان را که بیشتر غرق در کتاب هستیم تا واقعیات، از واقعیات پیرامونی مان دورتر نگاه داشته و درک ما را نسبت به حقایق متعالی همچنان پایین تر نگاه می دارد. حضور نخبگان بیشتر در اربعین، ضمیر ناخودآگاه اربعین را در خودآگاه زوار تفسیر خواهد کرد و به دنبال آن ایمان زائران را به امر تعالی و مقدس بیشتر و عمیق تر خواهد کرد.
یادداشت: استاد بابایی
سلام علیکم
ضمن تشکر و قدردانی از استاد گرامی استاد بابایی
نکات بسیار مفید و مباحث جدید و جالب بود به نظرم و واقعا خواندنی و قابل فهم بود.