پارسال اربعین مسیر پیاده روی خصوصا نزدیک کربلا، پر بود از تابلوهایی که روی شان احادیث قشنگ و نابی از زیارت امام حسین(ع) نوشته شده بود. تابلوهایی که جای شان را امسال به تابلوها و بنرهای جدیدی داده بودند و جز اندک شمار از آنها باقی نمانده بود.
تصاویر تابلوهای مسیر پیاده روی سال گذشته:
هیچ دقت کردید با این احادیث زیبا کیلومتر به کیلومتر به کربلا نزدیک می شوید.
واقعا صد حیف. کاش آنها هم سر جای شان باقی می ماندند.
و اما تابلوهایی که امسال زیاد به چشم می خوردند، غالبا در چند دسته تقسیم می شدند:
دسته اول: عکس مراجع جهان تشیع و در راس آنها عکس آیت الله سیدصادق حسینی شیرازی. تقریبا یک تیرک درمیان عکس ایشان به چشم می خورد و حتی تبلیغات تالیفات شان. من که ایشان را نمی شناختم اما عکس های دست به سینه شان که زیرش نوشته شده بود “یا لیتنی کنت معکم”، انقدر زیاد و فزاینده بود که فکر کردم از مراجع عراق باشند. برایم جالب بود که چرا پارسال خبری از ایشان نبود و امسال انقدر زیاد! حتی بسیار زیادتر از مراجع بزرگی چون آیت الله سیستانی. بعدها که آمدم ایران و جستجو کردم دیدم ایشان از علمای قم هستند. ایرانی الاصل اما متولد کربلا.
فارغ از هر گونه اطلاعاتی که از ایشان کسب کردم، به نظرم این همه تبلیغات زیاد آن هم از یک مرجع تقلید، در کنار تابلوهای اندکی که سایر مراجع جهان اسلام تصاویرشان به نشانه وحدت در کنار هم قرار گرفته بود، از نظر بصری خیلی جالب به نظر نمی رسید.
دسته دوم: تابلوهایی که سعی شده بود در کنار مضامین مذهبی آن، طراحی گرافیکی زیبایی هم داشته باشند.
دسته سوم: تابلوها یا بنرهایی با عکس شهدای عراقی مدافع حرم در سوریه. تابلوهایی هم بود که راهنمایی می کرد برای ثبت نام و اعزام باید به کجا مراجعه کرد.
یکی دو روز پیش، توی شبکه اجتماعی مجازی (البته از نوع قانونی اش) که عضو هستم، یکی از دوستان فیلمی را فرستاده بود از یک مادر شهید. مادری که پسرش از مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها بوده و در سوریه به شهادت رسیده.
اول فیلم را ببینید بعد باقی ماجرا:
شکه شدید، نه؟
از این همه استقامت! از این همه صبر!
یکی از بچه ها زده بود: “برای من که واقعا جای تعجب داشت. من خودم مادر هستم ولی اینگونه مادر بودن رو درک نمی کنم. چگونه می شود که مادری در فراق پاره جگرش اینگونه دل داشته باشد؟؟؟بیاید راجع به این مادر با هم صحبت کنیم و نظر بدیم. این مادر چه خصوصیاتی دارد؟”
نظر یکی دیگر از دوستان: “مدتی پیش ذهنم مشغول بود چرا در زیارت عاشورا فرموده اند؛ بأبی انت و امی (پدر و مادرم فدایت) چرا نگفته اند بنفسی انت؛ خودم فدایتان شوم؟! بعد دیدم مگر دعایی از این بهتر می توان در حق پدر و مادر کرد که فدای اباعبدالله (ع) شوند. و دارند به ما یاد می دهند عزیزترین کسانمان را فدایی حضرت کنیم…چه سری دارد این راه که بزرگان پیشاپیش خودشان، عزیزترین کسانشان را به قربانگاه می فرستند مثل حضرت عباس که برادرانش را فرستاد و حضرت زینب پسرانش را و حتی خود امام نیز چنین کردند.”
…
به یک عزیزی می گفتم انقدر همه نزدیکانم برایم عزیز هستند که دوست دارم زودتر از همه عزیزانم بمیرم…
گفت: تو حاضری اونایی که برات عزیزند، داغ تو رو ببینند؟ اما تو حاضر نیستی برای نبودشان صبر کنی. این که خودخواهیه!
وقتی پدرم را از دست دادم، فهمیدم چقدر سخت است که باشی و صبر کنی.
…
چقدر سخت است که زینب باشی و در فراق پسرانت اشکانت که هیچ حتی خود را به برادر عزیزتر از جانت نشان ندهی؟ وقتی همه چیزت حسین باشد، همه چیزت امام زمانت باشد، جگرگوشه هایت را فدای آن همه چیزت می کنی. همه چیزی که همه هستی ات است و تو با چشمهایت می بینی که چگونه هستی ات را به غارت می برند. می بینی که جانت را می برند اما تو می مانی چون او اینگونه خواسته.
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دل ستانم می رود
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود…
چقدر سخت است. چه صبری داری زینب… تو واقعا زینت علی هستی.
………………………………………………………………………………………………………………………
پی نوشت: وقتی برای کربلا با دوستان خداحافظی می کردم، یکی از دوستان برایم زد: “دعا کن مادر شهید و همسر شهید شوم و بعد خودم هم شهید!” آن موقع خیلی دقت نکردم اما حالا معنای بلند پیامش را می فهمم. آفرین بر او و فهم زینب گونه اش.
خانم سمیه اصلانی
وبلاگ حافیان
دیدگاه بگذارید