عطر بهشت
خاطرات همسفرها (دو)
نمی دانم این شتر از کجا پیدایش شده بود. کنار جاده، بین موکب ها برای خودش راه می رفت.
او اما مات شتر شده بود.
صدایش کردم: بریم دیگه!
انگار صدایم را نشنید، بغضش را قورت داد: آخه… روی این شتر… بدون جهاز… چطوری سوار شن؟
عطر بهشت
خاطرات همسفرها (دو)
نمی دانم این شتر از کجا پیدایش شده بود. کنار جاده، بین موکب ها برای خودش راه می رفت.
او اما مات شتر شده بود.
صدایش کردم: بریم دیگه!
انگار صدایم را نشنید، بغضش را قورت داد: آخه… روی این شتر… بدون جهاز… چطوری سوار شن؟
Hosted by Webramz Hosting
دیدگاه بگذارید