حضرت زینب(س)
اربعین
دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب
که بر باد ستم رفته، تمام حاصل زینب
زنی نبود که نالان نیست، همه در آه و واویلا
همه گریان در این صحرا، ولی مجنون شده لیلا
ز بس سیلی زده دشمن، ببین بر طفل و بر رویش
در این صحرا ز غم رویش، شده هم رنگ با مویش
مَپُرس از من ز کعب نی، چها خصم تو با او کرد
ولی سربسته می گویم، کبوتر را پرستو کرد
خودم دیدم در این صحرا، عزیزم دست و پا می زد
سنان بر پهلوی او بود، و زهرا را صدا می زد
تو این جایی و من بی تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود، فقط یک پیرهن دارم
علی انسانی
دیدگاه بگذارید