شواهد دیگر
از مجموع آن چه نوشته شد، امکان حضور اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین سال ۶۱ق بر مزار امام(علیه السلام) اثبات شد، اما آیا در خارج و واقع نیز چنین حادثه ای اتفاق افتاده است؟ در پاسخ باید گفت: چنان که نوشته شد برخی نویسندگان، همانند ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی، تصریح کرده اند که حضور اهل بیت (علیهم السلام) در روز بیستم صفر بوده است. افزون بر این، قراین و شواهد دیگری برای اثبات این مسئله وجود دارد که می توان به آن ها استناد کرد که عبارت اند از: محل دفن سر امام(علیه السلام)،الحاق سر امام (علیه السلام) به بدنش توسط امام سجاد (علیه السلام) در روز اربعین و وجه استحباب زیارت اربعین.
۱. محل دفن سر امام(علیه السلام): در این که سر امام حسین(علیه السلام) کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش های گوناگونی آورده اند تا آن جا که شش قول در این باره گفته شده است:
قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای۳۸۱ ق)، سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ق)، فتال نیشابوری (متوفای ۵۰۸ ق)، ابن نمای حلی، سید ابن طاووس (متوفای ۶۶۴ ق) شیخ بهائی و مجلسی این قول را بیان کرده اند.
شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می نویسند: علی بن حسین(علیهما السلام)همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین(علیه السلام) را به کربلا بازگرداند.۸۱
سید مرتضی در این باره می گوید: روایت کرده اند که سر امام حسین(علیه السلام) با جسد در کربلا دفن شد.۸۲
ابن شهر آشوب(رحمه الله) بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام(علیه السلام) به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان(علیهم السلام)) توصیه شده است.۸۳
ابن نمای حلی نیز نگاشته است : آن چه از اقوال بر آن می توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام(در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد.۸۴
سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین(علیه السلام)، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است.۸۵
مجلسی، یکی از وجه های استحباب زیارت امام حسین(علیه السلام) را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین(علیه السلام) بیان کرده است.۸۶ وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره می نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام(علیه السلام)همراه بدن دفن شده است.۸۷
برخی اندیشمندان اهل سنت نیز این قول را بیان کرده اند:
ابوریحان بیرونی (متوفای۴۴۰ ق) در این باره می نویسد:
و فی العشرین ردّ رأس الحسین(علیه السلام) الی مجثمه حتی دفن مع جثّته…; در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین(علیه السلام) به بدنش ملحق و با آن دفن گردید.۸۸
قرطبی (متوفای ۶۷۱ ق) می نویسد:
امامیه می گویند که سرِ حسین(علیه السلام) پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین می نامند.۸۹
قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی امیه است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد.۹۰
مناوی (متوفای ۱۰۳۱ ق) نوشته است: امامیه می گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد.۹۱
قول دوم: در کنار قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام);۹۲
قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات;
قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه(علیها السلام);
قول پنجم: دمشق;
قول ششم: قاهره.۹۳
بررسی و تأمل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارش های تاریخی چنان که اشاره شد این الحاق در روز بیستم صفر سال ۶۱ بوده است.
۲. الحاق سر به بدن: این مسئله از بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا جدا نیست، زیرا چنان که گفته شده است بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زین العابدین(علیه السلام)صورت گرفته است۹۴ و هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که امام سجاد(علیه السلام) در زمان دیگری به کربلا آمده باشد، بنابراین، حضور اهل بیت(علیهم السلام)بر قبر امام(علیه السلام) نیز باید روز اربعین اتفاق افتاده باشد.
۳. وجه استحباب زیارت اربعین: درباره وجه استحباب زیارت اربعین، دو امر بیان شده است. یکی، روایت امام عسکری(علیه السلام)است که در آن، زیارت اربعین یکی از علایم مؤمن دانسته شده، و دیگری تعلیم زیارت اربعین به صفوان بن مهران جمال توسط امام صادق(علیه السلام)است. پرسشی که در این باره مطرح است آن است که آیا وجه و انگیزه استحباب می تواند تنها عامل حضور یک صحابی بر قبر امام حسین(علیه السلام) در روز اربعین باشد یا در این روز باید وقایع دیگری اتفاق افتاده باشد؟ بنابراین، الحاق سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدن و حضور اهل بیت(علیهم السلام) (که در میان آنان امام معصوم، یعنی امام سجاد(علیه السلام) حضور داشت) برای الحاق سر به بدن و زیارت قبر حضرت تنها می تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند، چنان که مجلسی یکی از وجوه محتمل استحباب زیارت اربعین را همین موارد، بیان کرده است،۹۵ و شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان(علیهم السلام)را به زیارت اربعین، مسئله الحاق سر به بدن دانسته است.۹۶
جمع بندی و نتیجه گیری
از مجموع آن چه گذشت شد روشن شد که اگرچه از نظر اخبار تاریخی و حدیثی، اثبات حضور اهل بیت(علیهم السلام) در روز اربعین بر سر مزار سیدالشهداء(علیه السلام) چندان آسان نیست، اما با توجه به قراین و شواهدی که برای حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا در بیستم صفر سال ۶۱ بیان شد، پذیرفتنی است که اهل بیتِ امام حسین(علیه السلام) در این روز موفق به زیارت مزار سیدالشهدا(علیه السلام)شده اند.
کتاب نامه
۱. آیتی، محمد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، مقدمه علی اکبر غفاری، چاپنهم: تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۵.
۲. ابن ابی طاهر طیفور، ابوالفضل احمد، بلاغات النساء، تعلیق برکات یوسف هَبُّود، بیروت، مکتبه العصریه، ۱۴۲۲ق.
۳. ابن اثیر، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
۴. ، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۵. ، الکامل فی التاریخ، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۶. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق.
۷. ابن حبان، محمد بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، حیدر آباد، مؤسسه الکتب الثقافیه، ۱۳۹۵ق.
۸. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی، ۱۳۷۱.
۹. ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، چاپ اول: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵.
۱۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، [بی تا].
۱۱. ، «ترجمه الحسین(علیه السلام) و مقتله»، «تراثنا»، ش ۱۰، ۱۴۰۸ق.
۱۲. ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضواء (افست ذوی القربی)، ۱۴۲۱ق
۱۳. ابن طاووس، سیدرضی الدین علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، چاپ اول : قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
۱۴. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن الحسن، ترجمه الامام الحسین(علیه السلام)، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۴ق.
۱۵. ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسه نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.
۱۶. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
۱۷. ابن مطهر حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویه، تحقیق سید مهدی رجایی، چاپ اول: قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۸ق.
۱۸. ابن نما حلی، نجم الدین محمد بن جعفر، مثیرالاحزان، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۶۹ق.
۱۹. اشراقی (ارباب )، میرزا محمد، الاربعین الحسینیه، چاپ دوم: [بی ج]، اسوه، ۱۳۷۹.
۲۰. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، [بی تا].
۲۱. ، لواعج الاشجان، [بی ج]، مکتبه بصیرتی، [بی تا].
۲۲. امینی، محمد امین، الرکب الحسینی فی الشام و منه الی المدینه المنوره، چاپ اول: قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۱.
۲۳. بهائی عاملی، محمد بن حسین، توضیح المقاصد، قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۷ق.
۲۴. بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد بن احمد، آلاثار الباقیه عن القرون الخالیه، بیروت، دارصادر، [بی تا].
۲۵. پاک نیا، عبدالکریم، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه «مبلغان»، ش ۵۲، ۱۳۸۳.
۲۶. تستری (شوشتری)، محمد تقی، قاموس الرجال، چاپ اول: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
۲۷. تقوی دامغانی، رضا، اربعین در فرهنگ اسلامی، چاپ اول: تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸.
۲۸. حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، بغداد، مکتبه اندلس، ۱۴۰۴ق.
۲۹. خوارزمی، ابوالمؤید موفق بن احمد المکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، چاپ اول: قم، دارانوار الهدی، ۱۴۱۸ق.
۳۰. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، [بی جا، بی ن]، ۱۴۱۳ق.
۳۱. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م.
۳۲. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، چاپ نهم: بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.
۳۳. راوندی، قطب الدین سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسه الامام المهدی (عج)، [بی تا].
۳۴. سبحانی، جعفر، شخصیت های اسلامی شیعه، تحقیق و نگارش مهدی پیشوایی چاپ دوم: قم، توحید، ۱۳۷۳.
۳۵. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، تقدیم محمد صادق بحرالعلوم، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، [بی تا].
۳۶. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، چاپ اول: قم، الانوار الهدی، ۱۴۱۷ ق.
۳۷. ، مصباح الزائر، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
۳۸. سید مرتضی، رسائل المرتضی، تقدیم سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
۳۹. شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، چاپ ششم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴.
۴۰. ، زندگانی فاطمه زهرا(علیها السلام)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷.
۴۱. صدوق، ابوجعفر محمد بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق قسم الدرسات مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ق.
۴۲. طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ دوم: قاهره، مکتبه ابن تیمیه [بی تا].
۴۳. طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اِعلام الوری بأعلام الهُدی، تحقیق مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)لاحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، ۱۴۱۷ق.
۴۴. طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر خرسان، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۶ق.
۴۵. طبری، عماد الدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم، بشاره المصطفی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، چاپ اول: قم، مؤسسه النشر الاسلامی،۱۴۲۰ق،
۴۶. طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهائی، تهران، مکتبه المصطفوی، [بی تا].
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
۴۸. ، المنتخب من ذیل المذیل، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۴۰۹ق.
۴۹. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸.
۵۰. ، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن موسوی خرسان، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵.
۵۱. ، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیّومی اصفهانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
۵۲. ، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.
۵۳. فرهاد میرزا معتمد الدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۷ق.
۵۴. قاضی طباطبائی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، چاپ سوم: قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبائی، ۱۳۶۸.
۵۵. قاضی نعمان تمیمی مغربی، ابوحنیفه، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، [بی تا].
۵۶. قرطبی، محمد بن احمد، التذکره فی امور الموتی و امور الآخره، دارالکتب العلمیه، [بی تا].
۵۷. قزوینی، زکریا محمد بن محمود، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، (چاپ شده در حاشیه کتاب «حیاه الحیوان» دمیری)، [بی ج]، [بی ن]، [بی تا].
۵۸. قمی، شیخ عباس، الدمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۴ ق.
۵۹. ، سفینه البحار، چاپ دوم: تهران، دارالاسوه، ۱۴۱۶ق.
۶۰. ، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، چاپ اول: قم، نشر دلیل، ۱۳۷۹.
۶۱. کفعمی، ابراهیم بن علی ، المصباح، قم، منشورات رضی و زاهدی.
۶۲. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الفروع من الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۳.
۶۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۶۴. ، جلاء العیون، چاپ اول: تهران، رشیدی، ۱۳۶۲.
۶۵. محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، چاپ اول: قم، دارالحدیث، ۱۴۲۱ق.
۶۶. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، قم، صدرا
۶۷. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳ق.
۶۸. ، المزار، تحقیق سید محمد باقر ابطحی، قم، مدرسه الامام المهدی(علیه السلام)، ۱۴۱۱ق.
۶۹. ، مسارّ الشیعه (چاپ شده در جلد ۷ مؤلفات شیخ مفید)، تحقیق مهدی نجف، چاپ دوم: بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
۷۰. مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، چاپ دوم: بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۱ق.
۷۱. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم: [بی ج]، مؤسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ ق.
۷۲. نوری طبرسی، میرزا حسین، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، تحقیق مصطفی درایتی، چاپ اول: قم، انتشارات احمد مطهری، ۱۳۷۹.
۷۳. نیشابوری، محمد بن فتال، روضه الواعظین، چاپ اول: بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
——————————————————————————-
۱ دانشجوی دوره دکتری تاریخ.
۲. برای آگاهی بیشتر در این باره، ر .ک: رضا تقوی دامغانی، اربعین در فرهنگ اسلامی، و نیز عبدالکریم پاک نیا، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه مبلغان، ش ۵۲، ۱۳۸۳ ش ۲۱، ص ۳۳.
۳. شیخ مفید، المزار، ص ۵۳; محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص ۷۸۷ ۷۸۸; محمد بن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۲۱۵; سید ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، ج۳، ص ۱۰۰. (از این پس به اختصار، «الاقبال» نوشته می شود.) متن روایت چنین است: «علامه المؤمن خمس: صلاه الاحدی و الخمسین، و زیاره الاربعین، و التختم بالیمین، وتعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم; نشانه مؤمن، پنج چیز است: (خواندن) پنجاه و یک رکعت نماز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت مستحبی)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی به خاک مالیدن و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم». درباره انگشتر به دست راست کردن باید گفت که این مسئله، سفارش ائمه معصومین(علیهم السلام)است که در واقع، نوعی مبارزه با سیره خلفای بنی امیه است، چرا که به گفته زمخشری نخستین کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار خود قرار داد و بر خلاف سنت عمل کرد، معاویه بود. (علامه عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۱۰). هم چنین شیعه، بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازهایی که واجب است حمد و سوره آن بلند خوانده شود (صبح، مغرب و عشا)، واجب و در نمازهایی که واجب است حمد و سوره آن اخفاتی خوانده شود (ظهر و عصر)، مستحب می دانند و این امر نیز به دستور و سفارش ائمه(علیهم السلام) بوده است، زیرا چنان که فخر رازی گفته است اخفات در بسم الله را بنی امیه رواج دادند تا آثار علی(علیه السلام) را نابود کنند. (جهت آگاهی بیشتر درباره تفسیر این روایت، ر. ک: سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص۳۹۰ به بعد).
۴. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۷۸۸- ۷۸۹; همو، تهذیب الاحکام، ج۶، ص ۱۱۳- ۱۱۴; سید ابن طاووس، همان، ج۳، ص ۱۰۱- ۱۰۳; مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۱ -۳۳۲.
۵. شیخ مفید، مسارّ الشیعه (چاپ شده در جلد ۷ مؤلفات شیخ مفید)، ص ۴۶; شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۷۸۷; رضی الدین علی بن یوسف مطهر حلی، العدد القویه، ص ۲۱۹.
۳ . جابر بن عبدالله بن عمرو بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بود که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص ۱۸۰ ۱۸۱) کشّی درباره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود علی(علیه السلام) و جزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبه دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) بود. وی در حالی که عمامه سیاه بر سر گذاشته بود، در مسجد می نشست و صدا می زد: یا باقر العلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچه های مدینه و مجالس آنان می گشت و می گفت : علی(علیه السلام) برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفه اش از مادرش سؤال کنید. وی چون پیر شده بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص ۳۸، ح ۷۸ و ص ۴۱، ح ۸۷ و ۸۸ و ص ۴۴، ح ۹۳ و ص ۱۲۴ ۱۲۵، ح ۱۹۵). آیت الله خویی(رحمه الله)درباره وی می نویسد: «جابر از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از بهترین یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از جمله شرطه الخمیس بود. (معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج۴، ص ۳۳۰). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر(علیه السلام)این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچ گاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص۳۳۴). گزارش های تاریخی درباره تعداد غزوه هایی که جابر شرکت داشته است، یکسان نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است (همان، ج۲، ص ۱۸۲). شیخ طوسی(رحمه الله) گفته است که جابر در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را همراهی نموده است. (رجال الطوسی، ص ۳۱ ۳۲). به گفته ابن اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و اُحُد حضور نداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گفته شده که وی در هیجده جنگ شرکت جسته و در جنگ صفین نیز علی را همراهی کرده است. (اسد الغابه، ج۱، ص ۲۵۷). در عظمت علمی جابر همین بس که ذهبی وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی نموده است (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۱۹۰). جابر از راویانی است که عده زیادی از وی نقل حدیث نموده اند. برخی، تعداد احادیث وی را تا ۱۵۴۰ حدیث نوشته اند. (ذهبی، همان، ج۳، ص ۱۹۴). جابر در سال ۷۸ ق (رجال الطوسی، ص ۳۲) در حالی که بیش از نود سال داشت، چشم از جهان فروبست.
۷. عطیه بن سعد بن جناده عوفی جدلی قیسی، یکی از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)داشته است و او را می توان به عنوان دومین زائر امام(علیه السلام) دانست. او از اهل کوفه بود و در زمان خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دیده به جهان گشود. مادرش کنیز رومی بوده است. درباره انتخاب نامش روایت شده است که وقتی عطیه متولد شد، پدرش از امیرالمؤمنین خواست که نامی برای فرزندش انتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیه الله; او هدیه خداوند است». از این رو نام او«عطیّه» گذاشته شد و حضرت صد درهم از بیت المال برای او مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی همراه عبدالرحمن بود و پس از شکست سپاه ابن اشعث، به فارس گریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فراخوان و به او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر او از لعن علی سرباز زد، چهارصد ضربه شلاقش زده و موی سر و ریشش را بتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی(علیه السلام) نشد، ضربات شلاق و تحمل اهانت را در راه دوستی با امیرالمؤمنین(علیه السلام) به جان خرید. هنگامی که قتیبه، حاکم خراسان شد، عطیه نزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن هبیره حاکم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آن گاه طی نامه ای از ابن هبیره درخواست کرد تا به کوفه بازگردد. ابن هبیره با درخواست وی موافقت کرد و او در کوفه اقامت گزید تا آن که در سال ۱۱۱ق بدرود حیات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص ۳۰۴; محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذیل المذیل، ج۸، ص ۱۲۸). عطیه تفسیر قرآنی دارد که در پنج جزء گرد آوری شده است. وی می گوید: من قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائتی، بر ابن عباس عرضه داشتم (شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۶، ص ۲۹۶، ماده عطا).
۸. عمادالدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم طبری، بشاره المصطفی، ص ۱۲۵ ۱۲۶. خوارزمی نیز این جریان را با تفاوت هایی گزارش کرده است(ر.ک: ابوالمؤید موفق بن احمد مکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، ج۲، ص ۱۹۰ ۱۹۱). سید ابن طاووس نیز زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به نقل از «عطا» آورده است: (ر.ک: مصباح الزائر، ص ۲۸۶). به نظر می رسد مراد از عطا، همان عطیّه باشد، چنان که محدث نوری نیز این احتمال را داده است (میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص ۲۳۶). محقق قاضی طباطبائی نیز بر این امر (یکی بودن عطیه با عطا)، دلیل آورده است (سید محمد علی قاضی طباطبائی، همان، ص ۲۰۳ ۲۰۸).
نکته شایان توجه در این باره آن است که علامه سید محسن امین پیش از نقل خبر عطیه، می گوید که من این خبر را از کتاب بشاره المصطفی و غیر آن نقل می کنم و بعد از نقل خبر یاد شده، اضافاتی درباره ملاقات جابر با اهل بیت(علیهم السلام)و این که این حادثه در اربعین اتفاق افتاده، آورده است که در کتاب بشاره المصطفی موجود نیست (اعیان الشیعه، ج۴، ص ۴۷ و لواعج الأشجان، ص ۲۴۰). این امر، حاکی از آن است که وی چنان که خود گفته آن اضافه را از کتابی غیر از کتاب طبری آورده است. در این میان، برخی محققان معاصر (قاضی طباطبائی، همان، ص ۱۸۲ به بعد; جعفر سبحانی، شخصیت های اسلامی شیعه، ج۲ ، ص ۷۹) برای این که اثبات کنند این قسمت زیادی نیز از کتاب بشاره المصطفی است به توجیهاتی متوسل شده اند که قابل پذیرش نیست، از جمله آن که نسخه بشاره المصطفی ناقص به دست ما رسیده است و احتمال دارد که در نسخه کامل کتاب یاد شده این زیادی باشد، چنان که شیخ حرّ عاملی گفته است که این کتاب، هفده جزء دارد (امل الآمل، ج۲، ص ۲۳۴) ولی آن چه اکنون از کتاب طبری با تصحیح و تحقیق، چاپ شده، یازده جزء است. بنابراین، امکان دارد این حدیث تقطیع شده به دست ما رسیده باشد و آن قسمت اضافی که علامه امین آورده است، از نسخه ای کاملی بوده است که در دست رس وی بوده است.
احتمال دیگری که داده شده آن است که محدثان پیش از طبری، روایت را تقطیع کرده و طبری قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نیاورده است. (قاضی طباطبائی، همان، ص ۲۱۵ به بعد).
در پاسخ چنین توجیهاتی باید گفت که اولاً: در بسیاری از موارد، ناقص بودن نسخه کتابی کهن، به سبب از بین رفتن صفحات اول یا آخر آن هاست، نه آن که از وسط کتاب، صفحاتی از بین رفته باشد، آن هم ادامه یک خبر!، ثانیاً: علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ ق) که معاصر شیخ حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ق) بوده است و طبیعتاً در زمان وی نسخه بشاره المصطفی هفده جزء داشته، این خبر را بدون هیچ زیادی دیگری از بشاره المصطفی نقل کرده است که این امر خود قرینه واضحی است که خبر یاد شده در بشاره المصطفی کامل و بدون کاستی به دست ما رسیده است. بنابراین، علامه امین این قسمت اضافی را از غیر کتاب طبری آورده است که آن هم برای ما مجهول است و چه بسا ایشان قسمت یاد شده را از کتاب های معاصران خود گزارش کرده است. اما احتمال تقطیع توسط محدثان پیش از طبری، تنها یک احتمال است و قرینه و شاهدی بر این ادعا وجود ندارد.
۹. اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۱۴. این گزارش را ابن نمای حلی نیز به اختصار نقل کرده است: مثیرالاحزان، ص ۸۶ .
۱۰. الاقبال، ج۳، ص ۱۰۰.
۱۱. محمد بن حبان بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، ج۲، ص ۳۱۲ «ذیل مدخل : یزید بن معاویه».
۱۲. الامالی، مجلس ۳۱، ح ۳، ص ۲۳۰.
۱۳. مقتل الحسین(علیه السلام) ،ج۲، ص ۶۸.
۱۴. الاخبار الطوال، ص ۲۶۰; الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص ۵۷۶ و تذکره الخواص، ص ۲۶۰ و ۲۶۳.
۱۵. الاقبال، ج۳، ص ۸۹.
۱۶. اللهوف، ص ۹۹.
۱۷. کتاب الفتوح، ج۵، ۱۲۷- ۱۲۹; مقتل الحسین(علیه السلام)، ج۲، ص ۶۲.
۱۸. الارشاد، ج۲ ، ص ۱۱۸; اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۷۳ و مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص ۱۳۰.
۱۹. ابوریحان محمد بن احمد بیرونی خوارزمی، آلاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۳۳۱.
۲۰. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص ۴۵.
۲۱. مصباح کفعمی، ص ۵۱۰.
۲۲. عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل بهائی، ج۲، ص ۲۹۳.
۲۳. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۳۳.
۲۴. الارشاد، ج۲، ص ۱۲۲ و إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۴۷۵.
۲۵. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۵۳; خوارزمی، همان، ج۲، ص ۸۱ ; ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین(علیه السلام)، ص ۳۳۸; ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج ۸ ، ص ۲۱۲.
۲۶. ابوحنیفه قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹.
۲۷. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۲۶۲.
۲۸. الاقبال، ج۳، ص ۱۰۱.
۲۹. کامل بهائی، ج۲، ص ۳۰۲.
۳۰. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۶ و جلاء العیون، ص ۴۰۹.
۳۱. همان، جلاءالعیون، ص ۴۰۵.
۳۲. به نظر می رسد چنین نسبتی به سید از این جا ناشی شده است که از یک سو شیخ مفید و شیخ طوسی گفته اند که روز اربعین روزی است که جابربن عبدالله به کربلا آمد، و از سوی دیگر چنان که نوشته خواهد شد برخی منابع، تصریح کرده اند که الحاق سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدنش، روز بیستم صفر بوده است که توسط اهل بیت(علیهم السلام)انجام شده است، و از سوی سوم، چون در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از آمدن اهل بیت(علیهم السلام)به کربلا در زمان دیگر به میان نیامده است، از این رو از سخن سید چنین برداشت شده که ملاقات اهل بیت(علیهم السلام) با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که به حضور جابر در روز اربعین در کربلا تصریح کرده اند، نه تنها به ملاقات اهل بیت(علیهم السلام)با جابر اشاره نکرده اند، بلکه تصریح کرده اند که در روز اربعین اهل بیت(علیهم السلام) از شام به سوی مدینه رهسپار شدند، نه آن که به کربلا رسیدند، و ابن طاووس و ابن نما نیز که به ملاقات تصریح کرده اند، هیچ اشاره ای به این که این ملاقات روز اربعین بوده است، نکرده اند، چنان که به این نکته، محدث قمی نیز اشاره کرده است (منتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۱۵).
۳۳. سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۲۱.
۳۴. عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین(علیه السلام) بکربلاء، وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری(رحمه الله) و جماعه من بنی هاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد، فتلاقوا بالحزن و الاکتیاب و النوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب». (مثیر الاحزان، ص ۸۶).
ابن طاووس نیز در این باره نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدلیل مُرْ بنا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری(رحمه الله) و جماعه من بنی هاشم و رجالا من آل رسول الله(صلی الله علیه وآله) قد وردوا لزیاره قبر الحسین(علیه السلام)فوافوا قی وقت واحد و تلاقوا بالبکاء و الحزن و اللطم و اقاموا الم آتم المقرحه للاکباد و اجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاماً». (اللهوف، ص ۱۱۴).
۳۵. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص ۳۷۰.
۳۶. شایان توجه است که تعبیر شیخ طوسی در مصباح در این باره، «رجوع» است نه وصول که ابن طاووس گفته است. عبارت شیخ در این باره، چنین است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیّدنا أبی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهما السلام) من الشام الی مدینه الرسول». بدیهی است که رجوع و بازگشت غیر از وصول و رسیدن به مدینه است، از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر می رسد. بنابراین، این که سید ابن طاووس رسیدن اهل بیت(علیهم السلام) را به مدینه به شیخ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده، موضوعاً منتفی است.
۳۷. ابن طاووس، همان، ج۳، ص ۱۰۰ ۱۰۱ و مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۵ – ۳۳۶.
۳۸. بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴.
۳۹. منتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۱۴ ۱۰۱۵.
۴۰. الدمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص ۲۶۹.
۴۱. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، ص۳۰.
۴۲. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص ۱۳۹ ۱۴۱.
۴۳. وی با طرح چند پرسش در این باره در این موضوع تردید کرده است: «آیا کاروان مستقیماً از دمشق به مدینه رفته است یا راه خود را طولانی ساخته و به کربلا آمده است تا با مزار شهیدان دیداری داشته باشد؟ آیا یزید با این کار موافقت کرده است؟ و اگر کاروان به کربلا بازگشته، آیا درست است که در آن جا با جابر بن عبدالله انصاری که او نیز برای زیارت آمده بود، دیداری داشته؟ آیا در آن جا مجلسی از سوگواران بر پا شده؟ و چگونه حاکم کوفه بر خود هموار کرده است که در چند فرسنگی مرکز فرمان فرمایی او چنین مراسمی برپا شود؟ و بر فرض که این رویدادها را ممکن بدانیم، این اجتماع در چه تاریخی بوده است؟ چهل روز پس از حادثه کربلا ؟ مسلماً چنین چیزی دور از حقیقت است. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آن جا به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت می خواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنان به دمشق و پاسخ رسیدن ، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت می خواهد. فرض این که کاروان در اربعین سال دیگر (سال ۶۲) به کربلا رسیده، نیز درست نیست، چرا که ماندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی، به صلاح یزید نبود. به هر حال، هاله ای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دست کاری های فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمی داند» (سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا((علیها السلام))، ص ۲۶۱). در بررسی و نقد دیدگاه محدث نوری، به این پرسش ها پاسخ داده خواهد شد.
۴۴. بیرونی، آلاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۳۳۱.
۴۵. معرفی روز نوزدهم صفر به عنوان روز اربعین، مبتنی بر محاسبه روز عاشورا به عنوان مبدأ اربعین است، اما با توجه به آن که هیچ کس به جز شیخ بهایی، روز نوزدهم را اربعین ندانسته است، محاسبه از روز بعد (یازدهم محرم) است، چرا که چنان که مرحوم سید در اقبال متذکر شده است شهادت امام حسین(علیه السلام)در ساعات آخر روز عاشورا رخ داده است، از این رو این روز به حساب نمی آید. البته امکان دارد محرم سال ۶۱، ۲۹ روزه بوده است که با احتساب روز عاشورا، باز هم قول مشهور تأیید می شود.
۴۶. توضیح المقاصد، ص ۶ ۷.
۴۷. میرزا محمد اشراقی (ارباب)، الاربعین الحسینیه، ص ۲۰۵.
۴۸. میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص ۲۳۲- ۲۴۳.
۴۹. ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص ۱۰۱.
۵۰. ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹.
۵۱. سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۳۳ -۱۳۳.
۵۲. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص ۱۲۷ و ۵۸۶.
۵۳. محمد بن سعد، «ترجمه الحسین(علیه السلام) و مقتله»، مجله تراثنا، ۱۴۰۸ق، شماره ۱۰، ص ۱۹۰.
۵۴. ر.ک: محمد تقی تستری (شوشتری)، قاموس الرجال، ج۱۲، ص ۳۷.
۵۵. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص ۳۵۳- ۳۵۴.
۵۶. شیخ مفید، الأرشاد، ج۲، ص ۱۲۲.
۵۷. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهُدی، ج۱، ص ۴۷۶.
۵۸. مقتل الحسین(علیه السلام)، ج۲، ص ۸۲.
۵۹. کامل بهائی، ج۲، ص ۳۰۲.
۶۰. محدث نوری، همان، ص ۲۳۳.
۶۱. چنان که شیخ مفید، خود از پرداختن به جزئیات جریان سقیفه و مسأله بیعت با ابوبکر، به سبب شرایط حاکم بر عصر خویش، خودداری کرده است: الارشاد، ج۱، ۱۸۹.
۶۲. ص ۲۱۹.
۶۳. این اثر، تلخیص کتاب مصباح المتهجد است که محدث نوری در کتاب دارالسلام از آن نقل می کند.
۶۴. شیخ ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، قم، منشورات الرضی و الزاهدی، ص ۴۸۹ و ص ۵۱۰.
۶۵. قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۵۷۸.
۶۶. ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص ۶۷.
۶۷. تذکره الخواص، ص ۲۶۴.
۶۸. کامل بهائی، ج۲، ص ۲۹۱- ۲۹۲. طبری در کتاب یاد شده، از مسیر بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) سخنی نگفته است، اما به اختصار، مسیر حرکت آنان از کوفه به شام و برخی از حوادث بین راه را آورده است.
۶۹. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص ۴۳۷.
۷۰. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، ص ۶۲.
۷۱. فرهاد میرزا معتمد الدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، ج۲، ص ۵۴۸ -۵۵۰.
۷۲. ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص ۳۵; خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص ۷۲; مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۴ و ص۱۵۸ و ابو الفضل احمد بن ابی طاهر طیفور، بلاغات النساء، ص ۳۹ (با تفاوت هایی در عبارات).
۷۳. ابن اعثم، همان، ج ۵، ص ۱۲۷ و خوارزمی، همان، ج۲، ص ۶۲.
۷۴. نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص ۱۳۴ و محمد محمدی ری شهری، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج ۶، فصل ۶، ص ۵۵.
۷۵. چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص ۲۲۹ ۲۴۳.
۷۶. محمد بن سعد، ترجمه الامام الحسین(علیه السلام)، چاپ شده در «تراثنا»، ش ۱۰، ۱۴۰۸ق، ص ۱۹۳ و ابن عساکر، همان، ص ۳۴۰.
۷۷. در این باره ر. ک: محمد امین امینی، الرکب الحسینی فی الشام و منه الی المدینه المنوره، ج۶، ص ۳۰۸۳۰۹.
۷۸. عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین(علیه السلام)بکربلاء…» (مثیر الاحزان، ص ۸۶).
ابن طاووس نیز چنین نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدلیل مُرْ بنا علی طریق کربلاء…» (اللهوف، ص ۱۱۴).
۷۹. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ص ۸۴ .
۸۰. همان، ص ۱۴۰ و احمد بن عمر بن رسته، الاعلاق النفیسه، ص ۲۱۴.
۸۱. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی و یکم، ص ۲۳۲; فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۱۹۲ و مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص ۱۴۰.
۸۲. رسائل المرتضی، ج۳، ص۱۳۰.
۸۳. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۵ و مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص ۱۹۹: «قال الطوسی(رحمه الله): و منه زیاره الاربعین».
۸۴. نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص۸۵ .
۸۵. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطقوف، ص ۱۱۴.
۸۶. مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴.
۸۷. همان، ج۴۵، ص ۱۴۵.
۸۸. بیرونی، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۳۳۱.
۸۹. محمد بن احمد قرطبی، التذکره فی امور الموتی و امور الآخره، ج۲، ص ۶۶۸.
۹۰. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص ۴۵.
۹۱. عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۰۵.
۹۲. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص ۸۴; کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱ ۵۷۲; ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۵ ۳۶ و ابن شهرآشوب، همان، ج۴، ص ۸۵ .
۹۳. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۲۶۵ ۲۶۶; سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۱، ص ۶۲۶ ۶۲۷ و همو، لواعج الاشجان، ص ۲۴۷ ۲۵۰; محمد امین امینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۱ ۳۳۷. قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر.ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۳۰۳ به بعد.
۹۴. مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۵ و همو، جلاء العیون، ص ۴۰۷.
۹۵. مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۸، ص ۳۳۴.
۹۶. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۵.
محسن رنجبر
دیدگاه بگذارید