میرحمید میرمعصوم نژاد در کتاب مسافر نگاه سرخ، خاطرات شیخ عباس حاج محمد علی الکشوان آل شیخ کلیددار و خادم اقدم حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) را در مورد گوشه ای از معجزات قمر بنی هاشم(ع) به رشته تحریر درآورده است.
شیخ عباس حاج محمد علی الکشوان آل شیخ (کفشدار حرم، در عراق به کفشداری الکیشوانیه گویند) متولد ۱۹۳۶ کربلا است که به گفته خود از ۴۸۵ سال قبل خاندان آنها از ایران به کربلا مهاجرت کرده و ۱۲ نسل پشت سر هم همگی خادم، کفشدار و کلیددار حرم حضرت ابوالفضل(ع) بوده اند.
خود شیخ عباس بعد از ۳۶ سال کار بازنشسته شده و هر روز منزل کوچکش پذیرای کاروانهای مشتاق زائران ایرانی و غیره است که به عشق شنیدن گوشه ای از خاطرات و معجزات به دیدن شیخ می آیند.
* دیدار با خادم پیر حرم
همچنین میرحمید میرمعصوم نژاد در کتاب مسافر نگاه سرخ، خاطرات شیخ عباس حاج محمد علی الکشوان را در طی چندین سفر به کربلا به رشته تحریر درآورده است.
در این کتاب آمده است: کربلا منظره ای است با چشم انداز های بسیار زیبا، باغستانی با گلهای معطر، در این چشم انداز گلهای باغ زهرا(س) بسیارند، حضرت علی اکبر، که شباهتی شگفت به پیامبر(ص) خدا دارد، حضرت علی اصغر(ع) که نازدانه شهداست. حضرت قاسم(ع) که دردانه حضرت مجتبی(ع) است، حبیب بن مظاهر که پیر برناست، حربن یزید ریاحی که آینه دار توبه ای صادقانه است و گلهای دیگر که هر یک به رنگی و بویی است.
اما گل همیشه بهار عشق و جوانمردی حضرت عباس(ع) گلی دیگرست و در کنار برادر سالارش گل گلهاست، سردار گل هاست و گذر قرن ها ذره ای از زیبایی و رعنایی این گل همیشه بهار کم نکرده است.
سهل است! که بر کرامات گل افزوده خواهد شد، جوانمرد جوانمردان یل یلان، ساقی افشان که دلیری و فرزانگی و عشق و صفا و وفا در جریان همیشه جوانش به یگانگی می رسند.
از این جا به بعد، برگ های این سفرنامه به یاد ماه بنی هاشم(ع) معطر است، تا شرح دقایقی باشد از یک دیدار صمیمانه، و از شما چه پنهان! دیدار خادمان کوی اولیاء نیز صفایی دارد، چون سرشار از ذکر شیرین اولیاست.
* دیدار با خادم
ما به دیدار «حاج عباس آل الشیخ» خادم پیر آستان مقدس حضرت ابوالفضل(ع) می رویم، به روز دوشنبه پنجم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و هفت، در کربلای معلی، دیداری لطیف و دل افزا. حاج عباس که در دامان دایه ای ایرانی پرورش یافته، با زبان فارسی به خوبی آشناست، هر چند که لهجه عربی اش را نمی تواند پنهان کند.
او با روی گشاده و مهربان پذیرای مان می شود تا گوشه هایی ملموس از عشق ورزی با سالار عشق و وفا حضرت عباس(ع) را برایمان بازگوید: نیاکان حاج عباس، نسل به نسل، خادمان حرم ابوالفضل(ع) بوده اند. پس از یازده نسل و گذشت ۴۸۵ سال، این میراث پرافتخار به اوج رسیده است. حاج عباس سی و پنج سال خدمتگزار این آستان عرشی بوده و کلید حرم، سرداب و خزانه آستانه مقدس در دست او بوده است.
اما در پی مخالفت با رژیم سفاک صدام از کار برکنار می شود و یکی از برادرانش به زندان اعدام سپرده می شود. خود وی را نیز پس از مصادره اموال به بغداد تبعید می کنند.
شیخ عباس به حضرت ابوالفضل(ع) توسل می جوید و در پی تفضل ماه بنی هاشم(ع) بعثیان از ادامه تبعید وی صرف نظر می کنند و او به شهر و دیار خود بر می گردد. او از سال های پربرکت خدمتگزاری در آُتان مقدس حضرت ابوالفضل(ع) خاطره ها دارد و می گوید که در حال نوشتن آن خاطره هاست. دو سه برگ از آن خاطره ها تحفه ما زائرانی استکه همچون خود آن خادم پیر دل سپرده و سرسپرده خاندان نور و کرامت ایم.
با این اشارت که کرامت های یاد شده در این برگها، تنها و تنها قطره هایی است از دریا.
باشد که گوشه چشمی به ما کنند.
* حرمت زائران
شیخ عباس روایت می کند که نیاکانش برای زائران اهل بیت(ع) حرمتی بزرگ قائل بوده اند، در این باره از پدرش(حاج محمد علی) که او نیز خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع) بود و خاطره ای شنیدنی دارد:
روزی در حرم را باز می کردم، عرب های بیابانی را در صحن مطهر دیدم که از نظر پوشاک و نظافت، وضع مناسبی نداشتند.
نگران بودم که مبادا صحن حرم را آلوده به نجاست کنند، با طلوع آفتاب به آنان رو کردم و گفتم:
«آفتاب درآمده، حالا می توانید بروید!»
پدرم که شاهد رفتار تند من با بیابان نشینان بود، آشفته حال رو به من کرد و گفت:
«ای بی حیا! تو حق نداشتی به اینها بگویی بروند!»
گفتم: «آخر، ممکن است صحن را نجس کنند.»
گفت: اگر نجس می کردند، من با این محاسنم آن را پاک می کردم. تو چطور می گویی بروند؟
سپس برای دلجویی آنان پول داد و برایشان خوردنی خرید.
دیدگاه بگذارید