بخشی از بیانات رهبری در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران
۱۴/ ۰۳/ ۱۳۷۸
خطبه ى اوّل:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در روز اربعین هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجیب، اولین زائران ابا عبد الله الحسین علیه السّلام بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند. از جمله کسانى که آن روز آمدند، یکى «جابر بن عبد اللّه انصارى» است و یکى «عطیه بن سعد عوفى» که او هم از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام است. جابر بن عبد اللّه از صحابه ى پیامبر و از اصحاب جنگ بدر است؛ آن روز هم على الظّاهر مرد مسنّى بوده است؛ شاید حد اقل شصت، هفتاد سال از سنین او بلکه بیشتر مى گذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لا بد قاعدتاً در آن وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ لیکن «عطیه» از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام است. او آن وقت جوانتر بوده؛ چون تا زمان امام باقر هم «عطیه بن سعد عوفى» على الظّاهر زندگى کرده است. «عطیه» مى گوید: وقتى به آنجا رسیدیم، خواستیم به طرف قبر برویم، اما این پیرمرد گفت اول دم شطّ فرات برویم و غسل کنیم. در شطّ فرات غسل کرد، سپس قطیفه اى به کمر پیچید و قطیفه اى هم بر دوش انداخت؛ مثل کسى که مىخواهد خانه ى خدا را طواف و زیارت کند، به طرف قبر امام حسین علیه السّلام رفت. ظاهراً او نابینا هم بوده است. مى گوید باهم رفتیم، تا نزدیک قبر امام حسین علیه السّلام رسیدیم. وقتىکه قبر را لمس کرد و شناخت، احساساتش به جوش آمد. این پیرمرد که لا بد حسین بن على علیه السّلام را بارها در آغوش پیامبر دیده بود، با صداى بلند سه مرتبه صدا زد: یا حسین، یا حسین، یا حسین!
و سیعلم الّذین ظلموا اىّ منقلب ینقلبون
دیدگاه بگذارید