آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه جلسات بررسی قیام و انقلاب امام حسین (علیه السلام) تحت عنوان «امام حسین، مصلح غیور و انسان ضدّ غرور» با اشاره به عبارت «سکون النفس اذا ما یوافقُ الهوی» گفت: «غرور» آن آرامش روحی است که انسان بر اثر رسیدن به خواسته های نفسانی اش پیدا می کند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا» [۱]
* مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(علیه السلام) بود. عرض کردم این قیام صحیفه و مجموعه ای از درس ها برای ابنای بشر در ابعاد گوناگون معرفتیِ معنوی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی است. همچنین عرض کردم امام حسین(علیه السلام) مُصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود؛ نه کسی را مغرور کرد، نه خود مغرور بود، بلکه انسانی بود که می خواست دیگران را از ورطه غرور نجات دهد.
* ضد غروری که از مغرورین دستگیری میکرد
بحث ما به مطلب سوم در بحث غرور رسید. یک وقت می گوییم شخصی مغرور نشد، یک وقت می گوییم کسی را مغرور نکرد، سوم؛ اینکه از مغرورین دست گیری کرد. بحث من در این قسمت سوم است. البته در گذشته اشاراتی داشتم، حالا می خواهم یک مقدار مفصّل وارد شوم و جهتش این است که اگر ما در مقاطع مختلف در این حرکت و قیام به فرمایشات امام حسین(علیه السلام) مراجعه کنیم، می بینیم حضرت زیاد بر روی عامل غرور تکیه می کند. من نمونههایی را به صورت جداگانه گفتم و پیش آمدم، حالا کسانی که اهلش هستند مراجعه کنند و مفصلش را در تایخ ببینند. مثلاً حضرت در منزل بیضه هنگام ملاقات با حرّ یا مثلاً در روز عاشورا روی مسأله غرور تکیه میکند. حضرت در اوّلین سخنرانی اش تا آخرین لحظات، روی همین مطلب تکیه می کند. حتی حضرت در مناجات لحظات آخر، غرور را مطرح می کند. اگر کسی اهل تحقیق باشد، می بیند از آن اوّل تا آخر، امام حسین، روی این عامل خیلی مانور داده است. حالا من بخشی از اوّلین سخنرانی امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا را مطرح می کنم، بعد سراغ توضیح می روم.
* اوّلین خطبه حضرت در روز عاشورا
امام حسین در اوّلین سخنرانیِ روز عاشورا جملاتی فرمودند و در تاریخ دارد که برخی سخنرانی امام حسین(علیه السلام) را قطع کردند، امّا چه کسانی قطع کردند این یک مسأله ای است که من به شما عرض می کنم. حضرت اوّل از این جا شروع کردند؛ «أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَاتَعْجَلُوا حَتَّی أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّی أَعْذِرَ عَلَیْکُمْ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونِیَ النَّصَفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَد» حرف من را گوش کنید، عجله نکنید می خواهم به آن چه حق شما بر من است، پندتان دهم! یعنی وظیفه ام این است که به شما پند دهم. وظیفه اوّلیای خدا همین بوده است و میخواهم بگویم که چه شد که من به اینجا آمدم؟ برای چه آمدم؟
در ادامه حضرت به این جمله رسید که: «إِنّ َوَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِین» [۲] یک وقت متوجه شد صدای گریه و شیون، از خیمه ها بلند شد. سخنرانی اش را قطع کرد. دارد حضرت، اباالفضل(علیه السلام) و علی اکبر(علیه السلام) را خواست، همین دو نفر، یعنی برادر و پسرش را، گفت: بروید و به اینها بگویید ساکت باشند! من می خواهم حرف بزنم. شما گریه ها در پیش دارید. خیلی عجیب است، شما گریه ها در پیش دارید. الآن ساکت شوید و بگذارید من حرف هایم را بزنم. اینها رفتند اهل خیام را ساکت کردند.
* عامل اصلی غرور
بعد حضرت این جملات را فرمود: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنیا علی حذر فإن الدنیا لو بقیت علی احد او بقی علیها احد لکانت الانبیاءُ احق بالبقاء و اوّلی بالرداء و رضا بالقضاء غیر أن الله ما خلق الدنیا للفناء فجدیدها وال و نعیمها مضمحل سرورها مکفهر و المنزلُ طلعه و الدارُ طلعه فتزودّوا فإن خیر زاد التقوی و اتقوا الله لعلکم تفلحون، ایها الناس! ان الله تعالی خلق الدنیا فجعلها دار فناء و زوال متصرفه و اهلها حالاً بعدها فالمغرور من غرته و الشقی من فَتَنَتهُ و لا تغرّنکم هذه الدنیا فانها تقطع رجاء من رکَن الیها و تخیب طمع من طمع فیها». من این جملات را کامل خواندم چون یک ماهیت و حقیقتی را در ربط با غرور بیان می کند؛ لذا تا حدی که امکان دارد برایتان ترجمه می کنم. حضرت شروع کرد به سخنرانی و فرمود: بندگان خدا از خدا بترسید، دین داشته باشید، از دنیا هم در حذر باشید، اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خوشنودی آنان بهتر بود و این حکم نیز خوشایندتر بود، ولی هرگز چنین نیست. حضرت در اینجا دو تا چیز را مطرح می کند یکی اینکه دنیا به یک نفر داده نمیشود، دیگر اینکه دنیا برای همیشه نیست. چرا؟ چون خداوند دنیا را برای فانی شدن آفرید، تازه هایش کهنه، نعمت هایش زایل و سرور و شادی اش به غم و اندوه مبدّل خواهد گردید. به اصطلاح ما، دون منزلی است، منزل پستی است و خانه موقتی است، پس برای آخرت خود توشه ای برگیرید؛ بهترین توشه آخرت تقوا و بیم از خدا است.
* همسویی زیارت اربعین و خطبه امام حسین(ع)
بعد حضرت فرمود: ای مردم! خداوند دنیا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خویش را تغییر می دهد و وضع شان را دگرگون می سازد. مغرور و فریب خورده کسی است که فریب دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که شیفته دنیا گردد. این دنیا شما را نفریبد، چون هر کس به آن تکیه کند، ناامیدش سازد و هر کس بر او طمع کند به یأس و ناامیدی اش کشاند.
من بحث را از این جا شروع می کنم. شما دیدید چند چیز بود که حتی در زیارت اربعین هم، امام صادق(علیه السلام) روی آن تکیه کرد. فرمود: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا» [۳] در زیارت اربعین هم، امام صادق(علیه السلام) همین عامل غرور را مطرح می کند. [۴]
* معنای غرور
اصلاً غرور چیست؟ غرور یعنی چه؟ آخرین جلسه در جلسه دوازدهم ایام عاشورا بود، در آنجا تعریفی را که علمای اخلاق از غرور کرده بودند، گذرا نقل کردم و رد شدم. حالا می خواهم فرمایشات امام حسین(علیه السلام) را باز کنم. علمای اخلاق می گویندغرور: «سکون النفس اذا ما یُوافقُ الهوی» آرامش روحی که انسان بر اثر رسیدن به خواسته های نفسانی اش پیدا می کند غرور است. پول می خواستم به آن رسیدم، احساس آرامشی که کردم، این همان غرور است. یعنی انسان آن گاه که به خواسته های نفسانی اش رسید، آن جا آرامش که پیدا می کند، اسم این سکون و آرامش را غرور می گذارند. این در اصطلاح علمای اخلاق است. مباحث مربوط به غرور، بیش از بیست مبحث و موضوع مختلف است که حالا من نمی خواهم وارد شوم، فقط می خواهم وارد مبحث عوامل غرور شوم. به تعبیر من، غرور یک مثلث است. یک شخص فریب خورده داریم، یک چیز فریب دهنده داریم و بعد هم فریب. فریب خورده انسان است، امّا فریب دهنده لازم نیست انسان باشد، فریب دهنده هر چه می تواند باشد و ضلع سوم، فریب است. در هر غرور، این سه تا وجود دارد. در لغت هم که شما بروید، میبینید که «غرَّ یغُرُّ» متعدی است و همین را می رساند. غَرَّه یعنی او فریبش داد.
* غرور به انسان آرامش کاذب میدهد
وقتی به معارف مان مراجعه می کنیم، در قرآن و روایات وارد شده، به مسأله عاملی که انسان را فریب می دهد اشاره شده است. این هم که گفته می شود «فریب» جهتش این است که برای انسان آرامش می آورد، ولی آرامشش حقیقی نیست، کاذب است. این مهم است. اشتباه کاری شده است. مثل این که آدم در یک شب تاریک ظلمانی دنبال پول بگردد، کسی هم چیزی مثل اسکناس از نظر شکل و حجم درست کند و بعد یک بسته بزرگ به دستش بدهد و بگوید بگیر اینها همه اش چند صد هزاری است، چند صد میلیونی است؛ آن فرد چهقدر خوشحال میشود؟ چه آرامشی پیدا می کند؟ ولی وقتی روز می شود و بسته را باز می کند، می بیند که یک مشت کاغذ است، پول نیست. این یعنی فریب. غرور که می گویند آرامش روحی موافق با هواهای نفسانی است، این است. بر اثر رسیدن به آن چه که موافق هوای نفس است، غرور ایجاد میشود. امّا آیا این حقیقت دارد؟ حالا می رسم چون در گذشته گفتم منشأ غرور، جهل است؛ آن هم جهل مرکب.
* عوامل غرور؛ دنیا و زندگی دنیا
در معارف ما، دو عامل در باب غرور مطرح شده است. آیات قرآن متعدد است، یکی همین آیه که من اوّل بحثم گفتم «الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا» [۵] زندگی دنیایی اینها را فریب داده است. آیات دیگر هم داریم «وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» [۶] این آیه در سوره آل عمران است. آیات متعددی داریم که از حیات دنیا به عنوان عامل غرور تعبیر می کند. ما در روایات مان زیاد داریم که خود دنیا را به عنوان منشاء غرور مطرح می کند. روایت از علی(علیه السلام) «من اغترَّ بالدنیا اغترَّ بالمنی» [۷] خود دنیا را می آورد یا در خطبه صد و هفتاد و هفت میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا» [۸] ای مردم دنیا آرزومندان خویش را فریب میدهد. اینجا هم عامل را دنیا معرفی میکند. در خطاب به کسی که دنیا را ذم کرد، میفرماید: «أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا» [۹] باز خود دنیا است. در آن سخن معروف که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) منقول است که «یَادُنْیَا یَادُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی! أَ بِی تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ لَاحَانَ حِینُکِ! هَیْهَاتَ! غُرِّی غَیْرِی! لَاحَاجَهَ لِیفِیکِ قَدْطَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً» [۱۰] همه اش دنیا است. امام حسین هم، در خطبه اش دنیا را مطرح می کند. در این جا می فرماید: «ایها الناس! ان الله تعالی خلق الدنیا فجعلها دار فنا و زوال المتصرفه باهلها حالاً بعد حال فالمغرور من غرّته و الشقی من فَتَنَتهُ فلا تغُرَّنکم هذه الدنیا» خیلی صریح می گوید. در زیارت اربعین هم که از امام صادق(علیه السلام) بود، می فرماید: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا»
* تفاوت دنیا و حیات دنیا
آیا بین حیات دنیا با خود دنیا فرق است که در آیات، حیات دنیا بود و در روایات خود دنیا مطرح شده است؟ این حرف هایم را کسانی که اهلش هستند دقت کنند. می خواهم موقعیت را کمی برایتان ترسیم کنم. روز عاشورا دو لشکر رو به روی هم ایستادند، حضرت دارد اوّلین سخنرانی را می کند. وقتی شروع می کند صحبت کردن، روی هر دو عامل غرور دست می گذارد. یک؛ می گوید اگر تمام دنیا را به یک نفر بدهند، دو؛ اگر یک نفر در دنیا بخواهد باقی بماند، به اصطلاح طول عمر. این حیات است، آن خود دنیا است، هر دو تا را پیش می کشد. بدان که اینها هیچ کدام، نه دنیا به دست یک نفر باقی می ماند، نه حیات دنیاتا ابد می ماند.
بعد میفرماید: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنیا علی حذر فإن الدنیا لو بقیت علی احد او بقی علیها احد لکانت الانبیاءُ احق بالبقی» یعنی بالأخره این دنیا تمام شدنی است. هر دو امام حسین را به کار می گیرد، هم خود دنیا را و هم حیات دنیا را. می گوید: اگر بنا بود این گونه باشد، همه دنیا را به کسی دهند یا یک کسی بماند، بالأخره دنیا تمام شدنی است؛ انبیا سزاوارتر بودند که همه دنیا را به آنها بدهند و تا آخر در دنیا بمانند، ولی آخر دارد و به پایان میرسد.
* همیشه بودن و سرخوش بودن
همه اینها مقدمه چینی است تا آن جا که فرمود: «فالمغرور من غرت ایها الناس» قضیه چیست؟ انسان می خواهد همیشه باشد و زنده بماند و دیگر اینکه همیشه خوش باشد، دو چیز را میخواهد. هم از فنا میترسد و هم از ناخوشی گریزان است. این حرف بدی نیست، چیز خوبی است، خدا در نهاد ما گذاشته است، کسی را به خاطر این حرفها سرزنش نمیکنیم! پس قضیه چیست؟ حقیقت این است که کسی که دنبال دنیا برود راه گم کرده است. مثل همان کسی که در شب تاریک، کاغذها را در دست تو گذاشت و تو خیال کردی اسکناس است. یک مشت آهن پاره ریختند تو خیال کردی طلا و جواهرات است بعد چشم باز کردی دیدی اشتباه میکردی، کسی هم که به دنبال دنیا برود و فریب دنیا را بخورد، بداند که بیجا دلش خوش است. امام حسین هم دست روی همین نکته گذاشته است و دارد غرور را دقیق معنا می کند، هر دو تایش در عبارت امام بود. هم بودِ همیشگی را گفت، هم دنیا را که وقتی پول گیرت آمد، خیال می کنی تمام مشکلاتت حل است، تمام تلخی ها مبدل به شیرینی می شود، امّا اشتباه میکنی. مهم این جا است که انشاءالله بعد وارد بحثم می شوم.
* ذکر مصیبت ورود اهل بیت به کربلا در اربعین حسینی
می خواهم در توسلم بروم. التماس دعا! ما در تاریخ داریم، خوب هم نقل شده است، بزرگان ما هم نقل کردند که خاندان حسین (علیه السلام) آمده اند به کربلا، امّا اربعین اوّل بوده یا دوم بوده نمیدانم؟ ولی این نقل شده است که آمدند و همان قضایایی که بزرگان ما راجع به صحنه کربلا و حوادث نقل کردند رخ داده است، امّا کیفیت وصول اهل بیت به کربلا مهم است. اینها که از این سفر آمدند با چه حالی آمدند؟ بحث در این است. معلوم است دیگر خاطره، خاطره ای نبود که آدم بتواند فراموش کند. جای جای این زمین، برای اینها خاطره بود. به تعبیر ما وجب به وجب این جا خاطره دارند. این مهم بود. هر گامی به این جا نزدیک می شدند تمام این خاطره ها به ذهنشان هجوم میآورد. در این شبهه ای نیست، ما هم بودیم همین بود. نسبت به علاقه مندی آدم یک سری خاطرات زودتر به ذهنش می آید، یعنی آن صحنه های بسیار شدید، اینها زودتر به ذهنش می آید. من چند جمله بیشتر راجع به زینب(سلام الله علیها) نمی گویم. در مقتل این جور دیدم «لما وصلت قبر اخیه الحسین(علیه السلام)» زینب(سلام الله علیها) وقتی به مزار حسین (علیه السلام) رسید، بالای مرکب بوده است، چون می نویسد «رمی بنفسها علی ظهر الناقه»، یعنی خودش را از بالای مرکب روی زمین انداخت «و هی تصرُخ صُراخاً عالیا» یعنی زینب چنان ناله می زد، با صدای بلند ناله می کشید «فشقَّت جَیبَها» دست برد گریبانش را چاک زد. «و نادت وا حسیناه وا حبیب رسول الله یابن مکهَ و منا» شروع کرد این جملات را گفتن، در مقتل نوشته زینب روی قبر حسین(علیه السلام) غش کرد.
——————–
۱. سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۱
۲. بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵
۳. بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۳۳۱
[۴]. می خواستم بگویم مسأله غرور، مسأله مهمی است، البته من نمی رسم بحث کنم. حدود بیست وپنج، بیست وشش سال پیش، همین ایام عاشورا بیست، سی جلسه بحث کردم، ولی الآن فقط می خواهم روی قسمتهایی که مربوط به فرمایشات امام حسین(علیه السلام) است، تکیه کنم.
۴. سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۱
۵. سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۸۵
۶. غررالحکم، ص ۱۳۶
۷. نهج البلاغه، ص۲۵۶
۸. نهج البلاغه، ص ۴۹۲
۹. نهج البلاغه، ص ۴۸۰
منابع : mojtaba-tehrani.ir | تاریخ درج : ۱۳۸۹/۱۱/۹
دیدگاه بگذارید