روز ۱۶ صفر مسیر نجف تا کربلا تیر شمارهی ۸۵ در محضر حجت الاسلام و المسلمین مسلم قلی پور از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه ی قم هستیم.
ـ بسم الله الرحمن الرحیم انسانهای جدید و خیلی از اهل سنت اینها را میبینند برایشان سؤال پیش میآید که این حسین کی بود و چرا به ما نگفتند که یک چنین فردی بوده که به شهادت رسیده که این جزء قطعاً از اکبر مصادیق تعظیم شعائر دین است و شکی در آن نیست و برای خودمان هم بالأخره روح ما در اثر گناهان و در اثر غفلتها حداقل گرد و غبار شدید برایش نشسته و دارای کدورت سنگین شده و هر حرکتی که ما میکنیم و هر قدمی که برمیداریم و هر عرقی که میریزیم و خستگیای که بر ما عارض میشود و این روح کأنه تکان میخورد و یک آبی بر رویش ریخته میشود و روح صفا پیدا میکند و نظافت پیدا میکند این را ما در خودمان حس میکنیم که انسان قبلش که بیاید اگر در روحش دقت کند سنگینی خاصی حس میکند ولی وقتی که برمیگردد صفای باطنش را میتواند شهود کند یعنی این چیزی نیست که کسی نفهمد و خیلیها میتوانند متوجه بشوند و از چهرهها خیلی قشنگ مشخص است و برکات عجیبی که انسان و هر یک از شماها دوستان هر کسی را که دست بگذارید هر کسی که قبلاً آمده باشد موارد این چنین و حاجتهای این چنینی قطعاً گرفته.
یک حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شد همین مرجع عالیقدر نجف آقا سید محمد حکیم نقل کرد و فرمودند که امام صادق علیه السلام یک بار آمده بودند نجف، نجف صحرایی بود و بعد به همراهش میگوید که شما برو سر این راه بنشین و یک کسی با شتر دارد میرود سمت کربلا و به آن بگو یکی از فرزندان پیغمبر اینجا نشسته و با تو کاری دارد و ایشان میگوید که گرمای شدید بود و ظاهراً تابستان بود، من ساعتها منتظر ماندم به طوری که داشتم مأیوس میشدم که چطور امام فرمود که یک کسی میآید و من هر چه ایستادم کسی نمیآید، میگوید من تحمل کردم تا دیدم از دور یک سیاهی پیداست و آمد نزدیکتر دیدم که یک کسی است که بر شتری سوار است و وقتی که رسید به من گفتم که یکی از اولاد پیغمبر شما را خواسته، ایشان آمد خدمت امام صادق و امام را نمیشناخت و امام از آن پرسیدند که شما کجا میروید؟ ایشان در جواب گفت که من میروم کربلا. از کجا میآیی؟ گفت از یک نقطهی دورافتادهای از یمن میآیم. بعد ظاهراً پرسیدند که باز هم آمدید؟ ایشان گفت که بله من بارها آمدم و سالی یکبار یا چندبار من عادتم این است یعنی یک تعبیر عربی عادت در آن بود که میآیم در اینجا و امام پرسید چه فایدهای دارد این قدر راه میآیید؟ از یمن تا کربلا خیلی راه دور است، تنها در صحرا و سختیها و حیوانات وحشی و امثال اینها که ایشان جواب داد به امام که من هر وقتی که میروم و برمیگردم کلی برکت و خیر برای خانوادهام و برای محصولاتمان و دامهایمان با خودم به ارمغان میبرم که این یک چیز مشهود و غیر قابل انکار است و هر کسی میفهمد که اگر یک ریالی در اینجا خرج کند و یا آسیبی ببیند هزاران هزار برابر خدا به انحاء مختلف اگر خوب دقت کند در زندگیاش قبلش و بعدش به دنبال دارد این از جهت فایدههای دنیوی و معنوی که برای انسان هست.
بعد امام صادق به ایشان میفرماید که من یک چیزی بگویم اضافهتر بر معرفت شما، عرض کرد بفرمایید. امام فرمود هر قدمی که شما برمیدارید ثواب یک حج عمرهای دارد که در خدمت پیغمبر به حج رفته باشید و بعد همینطوری فرمودند دوتا حج و سه تا حج تا رسیدند به ۳۰ تا حج یعنی هر سفر ما به اینجا برابر است با ۳۰ تا حج در رکاب پیغمبر و حج مقبول که بالاتر از او حجی نیست، حقیقت حج، حقیقت ملکوتی حج نصیب انسان میشود و اگر خوب انسان دقت کند به قلب و روحش مراجعه کند یک اندازهای هر کسی به قدر وسع معنویاش درک میکند و سفارش من این است که مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی، نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب حفظه الله تعالی که همهی دعای ما در مسیر برای ایشان است ایشان یک دستوری بدهند و یک امکاناتی هم در اینجا ولو ابتدایی به صورت حسینیههای مختلف تأسیس بشود و راه را هم آزاد بگذارند که شیعیان و مؤمنین و مشتاقان بیایند و این را من اگر این صدایمان به گوش دولتمردان برسند من نظرم این است که این بهترین ، ارزانترین شیوه و راه مبارزه با تهاجم فرهنگی است یعنی از این بهتر و ارزانتر و عمیقتر و پربرکتتر ما نداریم برای مبارزه با تهاجم فرهنگی و خدا میداند که اینها وقتی که برمیگردند به کشورشان این اگر باب بشود و جمعیت میلیونی از ایران بیاید قطعاً اینها وقتی که برمیگردند و وقتی که آسمان ایران آسمان دیگری خواهد بود و زمین برکت خودش را اظهار میکند و ابرها با اشتیاق بیشتری میآیند بر سرزمین ایران میبارند و شروری که از ناحیهی گناهان ما متوجه کشور و ملت ماست و به صورت خطرهایی متوجه دین ما هست اینها همه برداشته میشود.
توصیهی من این است که حتماً بیایند، نگویند که ما درس داریم که فقط امر تبلیغ استثناء است که امر تبلیغ یک امر دیگری است و مقدم بر این است ولی همان مبلغین و ماها که دنبال درس و بحث هستیم ما به هر حال نیاز به سیر و سلوک داریم و نیاز به تهذیبنفس داریم که این جزء آن است و من تعجب میکنم که چطور بعضیها سفرهای زیارتی را مستحب و درس را مقدم میدانند، این سفرهای زیارتی تهذیب نفس است و سیر و سلوک است و قطعاً مقدم بر درس است و انسان وقتی که برمیگردد واقعاً به عیان میبیند کمّاً و کیفاً درس انسان فرق میکند و شما اگر مثلاً دقت کرده باشید در ماه رمضان آدم درسها را بهتر میفهمد تا در غیر ماه رمضان که این مقدمه برای تقویت درس است و این یک کمک درسی ضروری و بسیار مهم برای درس ماست که نباید گفته بشود که بایستیم درس بخوانیم، حالا ما این همه درس خواندیم کجا را گرفتیم که این یک هفته یا ۱۰ روز مؤثر است. اگر انسان بخواهد فقیه بشود، فیلسوف بشود، عارف بشود و هر چه که بخواهد بشود راهش این است، این راه بود که امام را امام کرد، آقای خوئی را آقای خوئی کرد، شیخ انصاری را شیخ انصاری کرد و دیگر بزرگان که این هم پیام من به طلبهها و مردم.
ـ ممنونم حاج آقا استفاده کردیم، حاج آقا در طول مسیر که میروید ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید ، محتاجیم به دعا. خداحافظ شما.
مصاحبه از: روح الله کرمی راد
دیدگاه بگذارید