حضرت زینب (س)
اربعین
بی تو روز و شب اسیر ماتم و هجران شدم
اربعینی در عزایت سوختم گریان شدم
آسمان با رفتن تو بر سرم آوار شد
ای سر و سامان زینب، بی سر و سامان شدم
از طپش های دلم آید صدای یا حسین
ز آتش این زمزمه چون شمع غم سوزان شدم
شوق دیدارت مرا منزل به منزل می کشاند
گر چهل منزل به دنبال تو سرگردان شدم
ای که قرآن را تلاوت کرده ای بر روی نی
گوش بر قرآن تو دادم اگر نالان شدم
خطبه ام آتش به بنیان ستم افکند و باز
هر کجا نخل ستم دیدم چنان توفان شدم
قصۀ ویرانه را از این دل محزون مپرس
سیل اشکم شد روان از دیده و ویران شدم
گر چراغ عمر من بعد تو سوسو می زند
تشنۀ دیدار تو هستم که سیر از جان شدم
ای که باغ جانت از هرم عطش آتش گرفت
مثل لاله داغدار آن لب عطشان شدم
یوسف زهرا، شده پیراهن تو مونسم
تاشنیدم بویت از آن پیرهن گریان شدم
بی وفائی نیست در عهدی که با حق بسته ام
تو به خون خفتی و من در خون دل غلطان شدم
سید هاشم وفایی
×××
دیدگاه بگذارید