کاروان می رسد از راه، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب دل سنگ شده آب ، از این نالهی جانکاه زنی مویه کنان ، موی کنان ادامه متن
از من مپرس زینب من معجرت چه شد با من بگو برادر زینب سرت چه شد ادامه متن
مانند نی نوای تو را مشق میکنند قومی که نینوای تو را مشق میکنند قومیکه در سکوت غریبانه این چنین تکلیف آشنای تو را مشق میکنند ادامه متن
چون تیر عشق جا به کمان بلا کند اول نشست، بر دلِ اهل ولا کند در حیرتند خیره سران از چه عشق دوست احباب را به بند بلا مبتلا کند ادامه متن
بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است قیام کربلایش تا قیامت سراسر درسْ بهر مسلمین است ادامه متن
ای اذان پر از نماز حسین جا نماز همیشه باز حسین نام سبزت ، اقامه ی زهرا زندگی ات ادامه ی زهرا ادامه متن
چشم بگشا و ببین همسفر بی سر من باز هم آمده بالای سرت همسفرت خواهرت معجر خود را به سرت بست ولی نگرانم که چرا خوب نشد زخم سرت ادامه متن
یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام ادامه متن
باز دلم خون شد و چشمم گریست آنکه درین روز چون من نیست کیست؟ باز دگر باره رسید اربعین جوش زند خون حسین از زمین ادامه متن
دیده خونبار دارد آسمان کربلا هست تا در انتظار کاروان کربلا روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علیست تشنه کامیها به دشتِ بیکران کربلا ادامه متن