بعد صحبت های حاج آقا، وقتی حسابی اشک مان در آمد و سبک شدیم، راهنمایی مان کردند به ساختمان کناری که موکب خانم ها بود. سه تا دختر خانم قد و نیم قد ایستاده بودند و با خوش آمدگویی ما را به داخل... ادامه متن
صحبت های حاج آقا پناهیان میان هق هق و آمین های زوار به پایان رسید و من به این فکر می کردم که حسین(ع) از نجف که نه، از همان تهران، از همان لحظه که دعوتمان کرد، همراه مان بوده. از همان دهه اول... ادامه متن
هم زمان با غروب صدای دعوت موکب دارها از زوار برای رفتن به داخل موکب ها و استراحت کردن بلند بود. "هلابیکم یا زوار الحسین" " أهلاً و سهلاً" "تعالوا تعالوا". واقعاً که چه صحنه های زیبایی بود. ادامه متن
احساس خاص و فضای خاصی بود. از زمانی که تصمیم به آمدن این سفر گرفتم، دغدغه ام این بود که پیاده روی فشرده 3 روز آن هم در کشور دیگر و با شلوغی که همیشه از آن گریزانم چه جوری می شود؟ به هر حال ح... ادامه متن
صدای مرد عربی را می شنوم که می گوید: هلا بزوار ابو سجاد، هلا بزوار ابو علی. یعنی ای زائران ابو سجاد (امام حسین) خوش آمدید. ای زائران ابو علی(امام حسین) خوش آمدید. ادامه متن
شايد آغاز گزارش سفر پياده به كربلا در اربعين با يك انتقاد كار خوبي نباشد ، اما مهران شهري مرزي است كه در طول تاريخ هشت سال جنگ تحميلي صدمات زيادي ديده است. ادامه متن