داستان هایی که از شام خراب آورده ام عالمی از صبر خود در اضطراب آورده ام ادامه متن
الا ای گل که پرپر زیر خاکی به زیر خاک و چون دل چاک چاکی ادامه متن
برگشتم از رسالت انجام دادهام زخمیترین پیمبر غمگین جادهام ادامه متن
به قطره قطره اشکم ازین سفر (تائب) هماره آب، دل سنگ خاره می کردم ادامه متن
آن باده ای كه روز نخستش نه خام بود یك اربعین گذشت و دوباره به جام بود ادامه متن
رفتم من و، هوای تو از سر نمی رود داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمی رود برخیز تا رویم برادر، که خواهرت تنها به سوی روضه مادر، نمی رود ادامه متن
کاروانی که سر قبر شما آورده ام نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام ادامه متن
در انتظار آمدنت پیر گشته ایم این جمعه هم گذشت، بیا أیها العزیز همراه کاروان که به مقتل رسیده اند ما را ببر به کرب و بلا أیها العزیز ادامه متن
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم ، علیه حسین را ادامه متن