دلِ خون، حالِ خسته، اشکِ جاری غریبی، بی پناهی، بی قراری اسارت، آه غربت، روی نیلی چهل روز و هزاران یادگاری ادامه متن
این مثنوی استخواندار 27 بیتی سراسر ارادت و عشق به ماه بنی هاشم حضرت ابوالفضل(ع) است و شاعر در ابیات ابتدایی با فخر و افتخار و حماسه از قمر بنی هاشم یاد میکند. ادامه متن
دل شد دوباره مبتلا، اى داد بیداد زینب رسیده کربلا، اى داد بیداد ادامه متن
ای همسفر قرار تو باور نکردنی است! من، اربعین، کنار تو ، باور نکردنی است! ادامه متن
یک اربعین فراق و غـم و غصه و ملال هر لحظهاش گذشته به زینب هزار سال ادامه متن
دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب که بر باد ستم رفته، تمام حاصل زینب ادامه متن
سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم برای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جرم این که بودم خواهر تو ادامه متن
ای برافروخته از عشق رخت اختر ما خاطراتی است ز دریای غمت دفتر ما از سرت بر سر نی سرّ خدا سر میزد ای حسین ای اثر بندگیات بر سر ما ادامه متن
چل روز می شود که شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چل روز می شود که فقط زار می زنم کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم ادامه متن
خار غم نیست که در کرب و بلا می روید گل درد است که از دشت وفا می روید می خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز گل اندوه ز باغ دل ما می روید ادامه متن
کاروان می رسد از راه، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب دل سنگ شده آب ، از این نالهی جانکاه زنی مویه کنان ، موی کنان ادامه متن