داستان هایی که از شام خراب آورده ام عالمی از صبر خود در اضطراب آورده ام ادامه متن
الا ای گل که پرپر زیر خاکی به زیر خاک و چون دل چاک چاکی ادامه متن
ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنی هاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند . این هجده نفر به استثنای فرمانده لایق و پیشوای عالی قدر خود امام حسین ( علیه السلام) که پنجاه و هفت ساله... ادامه متن
به قطره قطره اشکم ازین سفر (تائب) هماره آب، دل سنگ خاره می کردم ادامه متن
آن باده ای كه روز نخستش نه خام بود یك اربعین گذشت و دوباره به جام بود ادامه متن
رفتم من و، هوای تو از سر نمی رود داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمی رود برخیز تا رویم برادر، که خواهرت تنها به سوی روضه مادر، نمی رود ادامه متن
به لب از آتش دل گفتگوی کربلا دارم دلی آتشفشان در جستجوی کربلا دارم ادامه متن
کاروانی که سر قبر شما آورده ام نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام ادامه متن
در انتظار آمدنت پیر گشته ایم این جمعه هم گذشت، بیا أیها العزیز همراه کاروان که به مقتل رسیده اند ما را ببر به کرب و بلا أیها العزیز ادامه متن
یک اربعین... رفتی و من در پی ات شدم قرآن نیزه! مثل نوای نی ات شدم ادامه متن
زائر [امام حسین علیه السلام ] به خدای متعال عرض می کند که این بنده تو، این حسین تو، خون خود را نثار کرد تا مردم را از جهالت نجات بدهد و [از] «حیْرةُ الضَّلالَةِ»؛ [هم چنین تلاش کرد] مردم را... ادامه متن