در حال پخش ظرف بود ظرف پلاستیکی هم به من داد به سراغ همان سرباز جوان اول رفتم که آش بگیرم که کفگیر را به ته دیگ زد و گفت: خلاص! ادامه متن
تصورم از ارتش عراق همان بود که در فیلم ها دیده بودم. یعنی به هر چه فکر می کردم به رنگ و بوی حسینی داشتن فکر نمی کردم! از زائرین قبل هر چه شنیده بودم بی احترامی و بغض و کینه بود و من هم خودم... ادامه متن
بعد وقتی به این عظمت فکر می کنم به خودم می گم این بیست میلیون می دونی چه کارهایی می تونست بکنه؟ می تونست چه تحولاتی در دنیا بیافریند؟ ادامه متن
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که این دفعه هم یه جورایی ... خوب ثبت نام مخصوص دانشجویان و فارغ التحصیلان پارسال بود که هیچ رقمه شامل من یکی نمی شد ادامه متن