قدم به جاده نجف - کربلا که می گذاریم بی اختیارقدم هایمان تند می شود. حس و حال عجیبی است این شروع سفر. ادامه متن
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که این دفعه هم یه جورایی ... خوب ثبت نام مخصوص دانشجویان و فارغ التحصیلان پارسال بود که هیچ رقمه شامل من یکی نمی شد ادامه متن
ده دقیقه ای راه نرفته بودیم که صدای اذان بلند شد و ما راه کج کردیم به سمت موکبهای کنار مسیر. من موندم پیش وسایلو و بچه رفتن که وضو بسازن و برگردن و بعد پست حفاظت جابجا بشه. ادامه متن
فک کنم سبک ترین کوله اردو را بار می کشیدم!و همان را هم به سختی!روی سر و توی بغل و به هر نحوی که به شانه ها فشار نیاید! ادامه متن
بعد صحبت های حاج آقا، وقتی حسابی اشک مان در آمد و سبک شدیم، راهنمایی مان کردند به ساختمان کناری که موکب خانم ها بود. سه تا دختر خانم قد و نیم قد ایستاده بودند و با خوش آمدگویی ما را به داخل... ادامه متن
صحبت های حاج آقا پناهیان میان هق هق و آمین های زوار به پایان رسید و من به این فکر می کردم که حسین(ع) از نجف که نه، از همان تهران، از همان لحظه که دعوتمان کرد، همراه مان بوده. از همان دهه اول... ادامه متن
هم زمان با غروب صدای دعوت موکب دارها از زوار برای رفتن به داخل موکب ها و استراحت کردن بلند بود. "هلابیکم یا زوار الحسین" " أهلاً و سهلاً" "تعالوا تعالوا". واقعاً که چه صحنه های زیبایی بود. ادامه متن
احساس خاص و فضای خاصی بود. از زمانی که تصمیم به آمدن این سفر گرفتم، دغدغه ام این بود که پیاده روی فشرده 3 روز آن هم در کشور دیگر و با شلوغی که همیشه از آن گریزانم چه جوری می شود؟ به هر حال ح... ادامه متن
مسأله از این بسیار بالاتر بود. به شیعیان یاد دادند اینجا محل اجتماع شماست؛ اینجا میعاد بزرگی است که با جمع شدن در این میعاد، هدف جامعۀ شیعی و هدف بزرگ اسلامی جامعۀ مسلمین را باید به یاد هم ب... ادامه متن
مستندی درباره پیاده روی اربعین به زبان انگلیسی، تقدیم به شیعیان انگلیسی زبان و علاقمندان به زبان انگلیسی ادامه متن