عطر بهشت خاطرات همسفرها (هفت) سینه زنی ممنوع است! از همان شب اول یک جورهایی دلم گرفت، از همان وقتی که توی حرم حضرت ابالفضل(ع) نشسته بودیم، همان وقت که وسط عزاداری، خادم های حرم با هول دویدن... ادامه متن
مسئول ثبت نام دانشگاهشان پشت خط بود: «یه نفر از بچه ها اسمشو نوشته اما پول سفرو نداره، ببین کسی رو می شناسی که بتونه کمک کنه؟» ادامه متن
دراز کشیده بودم روی زمین، هوای دم گرفته موکب همه را فراری داده بود. چشمم به او افتاد که یک گوشه موکب آرام نشسته بود، کم کم پلک هایم سنگین شد اما از زور گرما یک ربع بعد بیدار شدم، او هنوز هما... ادامه متن
می گفت توی این سفر کارهایی کردیم که هیچ وقت به ذهنمان هم خطور نمی کرد؛ مثلا همان روز که تازه رسیده بودیم کربلا، انقدر خسته بودیم که حال درآوردن چادرهایمان را هم نداشتیم. تازه سرمان را گذاشته... ادامه متن
«کشوانیه» دم حرم خیلی شلوغ بود، از لای جمعیت شماره کفشم را دراز کرده بودم سمت پیشخوان و حواسم به آقای کفشدار بود که یک چیزی خورد توی صورتم! چشمم را باز کردم: زن عرب دمپایی اش را گرفته بود دس... ادامه متن
عطر بهشت خاطرات همسفرها (دو) نمی دانم این شتر از کجا پیدایش شده بود. کنار جاده، بین موکب ها برای خودش راه می رفت. او اما مات شتر شده بود. صدایش کردم: بریم دیگه! انگار صدایم را نشنید، بغضش ر... ادامه متن
همان طور که راهش را کج می کرد و قدم هایش را تند، رد نگاهش را دنبال کردم؛ نوزاد کوچکی بود. این که شش ماهه باشد یا بیشتر را نفهمیدم. دوید و جلوی زن عرب را گرفت. زیر نگاه متعجب زن، چفیه اش را ب... ادامه متن
حقیقتا اصلا فکر نمی کردیم که با اوضاعی که در عراق پیش آمده بود، بتوانیم راهی کربلا بشویم. ولی از آنجایی که آقا سیّدالشهدا واقعا عنایت خاصی داشتند و ظاهرا رأی حضرت بر این قرار گرفته بود که ما... ادامه متن
مسیر راه نجف تا کربلا به چهار ربع (یک چهارم ) تقسیم شده است که دو ربع اول آن یعنی تا خان النصف ( شهرک حیدریه) خدمت رسانی معمولا در دست استان نجف اشرف می باشد و در یک چهارم اخری یعنی از خان ا... ادامه متن
پیاده روی به طرف کربلا در واقع نمایش عظمت و اتحاد شیعیان جهان را نشان می دهد . ادامه متن
باز هم یک بانوی دیگری می بینیم که کودکی را به بغل گرفته و به همراه دو فرزند نه تا یازده ساله اش در حال طی طریق است . ادامه متن
سمت راست مسیر پیاده، تماماً اختصاص دارد به پذیرایی چای و جای و غذا و خلاصه همه جور خوردنی و خدمات و سمت چپ همین مسیر پیاده خالی است و چیزی به چشم نمی خورد. ادامه متن